اگر احمدی نژاد نیاید
همانطور كه زيباكلام روزگاري گفته بود، احمدي نژاد در ميان اقشار مختلف جامعه خصوصا محرومين راي دارد و به همين خاطر هم، برخلافِ هميشه كه در دو سالِ آخرِ رياست جمهوري ها، در درون جامعه دوقطبي هاي انتخاباتي شكل مي گرفت و مردم به سمتِ اشخاصِ جديد مي رفتند در سالِ آخرِ دورِ اول روحاني […]
همانطور كه زيباكلام روزگاري گفته بود، احمدي نژاد در ميان اقشار مختلف جامعه خصوصا محرومين راي دارد و به همين خاطر هم، برخلافِ هميشه كه در دو سالِ آخرِ رياست جمهوري ها، در درون جامعه دوقطبي هاي انتخاباتي شكل مي گرفت و مردم به سمتِ اشخاصِ جديد مي رفتند در سالِ آخرِ دورِ اول روحاني اين اتفاق افتاد، كه البته فقط احمدي نژاد در اين رخداد موثر نبود، بلكه خروجي دولت روحاني در تحققِ شعارهايش هم موثر بود و قسمت مهمي از ايجاد ِ اين دوقطبي عملكرد خود دولت روحاني بوده است و البته قسمتي از جامعه هم به خاطر اعتراض به سياست هاي دولت روحاني نامِ احمدي نژاد را مي برند(كه اين قسمت هم در هر صورت در قطب مخالف روحاني جاي مي گيرند).
اگر بپذيريم كه احمدي نژاد ذائقه ي راي سيال جامعه را تغيير داده آنگاه مساله ي مهم اين مي شود كه آيا اين ذائقه معطوف به شخص است يا عملكرد؟
اگر ذائقه ي جامعه (گفتمانِ مطلوبِ جامعه) معطوف به شخص بود، يقينا تمامي انقلاب ها بعد از وفات يا تغييرِ رهبر اوليه شان نابود مي شدند، اما نه نهضتِ ضدِ آپارتايد بعد از ماندلا از بين رفت، نه نهضت ضد استعماري گاندي بعد از گاندي، نه جنبش هاي فلسطيني بعد از عرفات و نه انقلابِ كوبا بعد از كاسترو مي ماند.
و البته مهم ترين نمونه اش، انقلابِ اسلامي ايران است كه بعد از رحلت امام(ره) و رهبري مقام معظم رهبري ، به دليل وفاداري رهبري به راه و خط امام(ره) و شعارهاي اوليه ي انقلاب، انقلاب اسلامي با صلابت تر از گذشته ادامه يافت.
با اين شرح، مي توان به اين نتيجه رسيد كه ذائقه ي قسمتي از جامعه ي ايراني(كه در هشت سال دولت احمدي نژاد شكل گرفت) متكي به احمدي نژاد نيست و به راحتي مي تواند خودش را در شخصي ديگر و دولتي ديگر(كه يادآورِ حركتِ اوليه باشد) پيدا كرده و بازسازي كند.
اگر احمدي نژاد نيايد، فقط يك شخص نيامده است و گرنه از اول هم، انقلاب اسلامي متكي و معطوف به شخص احمدي نژاد نبود و احمدي نژاد صرفا به ماهيتي كه از اول انقلاب وجود داشت و بعد از جنگ تلاش شد كه به فراموشي سپرده شود، جاني دوباره داد و آن را مجددا عملياتي كرد.
تا اينجا دوقطبي اي كه بايد در سالِ هفتم دولت روحاني شكل مي گرفت در سالِ سوم اين دولت شكل گرفته است و بايد نشست و ديد (كه در صورت نيامدن احمدي نژاد) چه كسي مي تواند در سالِ بعد ذائقه ي جامعه را تحريك كند و در قطب مقابل روحاني قرار بگيرد(و البته هر كسي بيايد شايد توانايي هاي احمدي نژاد را در ديپلماسي عمومي آنچنان كه احمدي نژاد بود نداشته باشد اما اين نكته مثبت را دارد كه لازم نيست تخريب ها و سوالاتِ برجاي مانده از هشت سال دولت احمدي نژاد را پاسخ بدهد و از اين بابت براي روحاني يك فاجعه رخ داده است!).
البته در آخر لازم است به اين مهم اشاره شود كه اين تحليل در خصوصِ عموم جامعه است و امكان دارد نزديكان احمدي نژاد از اين تغيير استقبال نكنند(و متكي به شخص باشند) كه اين يك اتفاقِ قابل درك است(و در هر حركتي وجود دارد). بررسي عواقبِ پذيرفتن يا نپذيرفتن تغيير احمدي نژاد توسطِ نزديكان اش(كه اگر چه در صورت تطبيقِ ذائقه ي جامعه با يك شخص جديد، تاثيري در راي جامعه نخواهد گذاشت) مجالي ديگر مي طلبد.
پیاده رو
این مطلب بدون برچسب می باشد.
سلام..احمدی نژاد بعد از رهبری مظلوم ترین فرد در ایران هست که با وجود ضعف های کوچک ولی آنقدر محاسن و بزرگی دارد که ضعف ها دیده نمی شوند. .حمایت از ایشان تا نیامدن گزینه ی ارزشی دیگر تکلیف کنونی ماست.یاعلی