گفتگو و چند شعر زیبا از شاعر طنز پرداز کهگیلویه وبویراحمدی
رسول سنایی از شاعران و طنز پردازان استان کهگیلویه وبویراحمد است که تاکنون در جشنواره های متعددی موفق به کسب عناوین برتر شده است.
رسول سنایی از شاعران و طنز پردازان استان کهگیلویه وبویراحمد است که تاکنون در جشنواره های متعددی موفق به کسب عناوین برتر شده است.
مصاحبه ای با وی ترتیب داده شده است که این مصاحبه در زیر می خوانید.
* تعریف شما از شعرچیست؟
واقعیت این هست از بدو تولد شعر تا به امروز به اندازه ی تمام شاعران موفق در زمینه ی شعر از شعر تعریف ارائه شده که به آن تعاریف فلاسفه و عرفا را هم باید اضافه کنیم. با همه ی این تعارف باید اعتراف کنیم که هنوز تعریفی جامع و کامل از شعر که بتوانیم بگوییم این تعریف شعر هست را ارائه نداده ایم. شاید به این دلیل که به قول احمد شاملو تعریف همه چیز محدود به مکان و زمان است، و چیزی را که هر چندگاهی تعریفی تازه طلب میکند بهتر است به حال خود وا بگذاریم.
اما عقیده ی من بر این است که در کنار تعریف برای شعر امروز دیگر وقت آن شده که از شاعر هم تعریفی داشته باشیم. چرا که من بر این باورم شاعر بودن به مراتب سخت تر و دست نیافتنی تر از شعر گفتن است.
در کشور ما به صورت حرفه ای شاید بیش از ۳۰۰ هزارنفر درگیر شعر هستند و شعر می سرایند. اما همیشه از بین این جمعیت زیاد جامعه ی خواص و عوام تنها تعداد انگشت شماری را به عنوان شاعر پذیرفتند و شعر آنها را با خود به دوره های دیگر آورده اند. به نظر من این نمی تواند هیچ دلیلی جز اینکه بعضی ها شاعرند و بعضی ها شعر مینویسند داشته باشد.
اکنون نمی توانم بگویم شاعر کیست ولی ضرورت ارائه این تعریف برای شاعران امروز و جامعه ی امروز حس میکنم و چه بسا گره گشا می دانم.
* تفاوت ها و شباهت های شعر لری و فارسی را در چه چیزهایی می بینید؟
تفاوتی که بین شعر لری و شعر فارسی حس میشود تنها در محدودیت های مکانی، زبانی و واژگانی است، زبان فارسی زبان معیار است که از پس قرن ها و گذر از دوره به تکامل رسیده است. بیان تفاوت این دو کار سختی نیست. در شعر گویشی آن هم به گویش لری با محدودیت مکانی به لحاظ مخاطب برخوردار هستیم و محدودیت واژه و زبان همانگونه که خود زبان فارسی این محدودیت ها را در برابر مقایسه با زبان انگلیسی و شاید عربی دارد.
با همه ی این وجود گویش لری داری پتانسیل های زیادی در حوزه ی شعر که از طرف اهل فن در این گویش تلاش آنچنانی برای کشف زوایای پنهان این گویش صورت نگرفته است.
عمر شعر لری آن هم به صورتی که امروز می بینم به لحاظ فرم و متحوا شاید از ۳۰ سال بیشتر نباشد که این خود نوید آینده ای درخشان برای گویش لری و شعر لری را می دهد که نیازمند همکاری و همفکری بیشتر بین شاعران و نویسندگان با نهادهای مرتبط با این موضوع را دارد.
* آیا شعر قابلیت ترجمه به زبان های دیگر را دارد؟
بارزترین خصیصه ی شعر لری نسبت به تمام گویش ها و زبان های دیگر احساس هست. در هیچ گویشی احساس و بی آلایشی که در شعر لری است، وجود ندارد.
باید بپذیریم شعر بدون حضور طبیعت مرده است. طبیعت در شعر لری به نهایت کمال می رسد. درخت، چشمه، کوه، پرنده، همه ی آنچه در طبیعت هستند وقتی به شعر لری وارد میشوند جان میگیرند حتی بیشتر از آنچه در واقعیت هستند.
باید اول دید مترجم کیست. آیا واقعاً یک مترجم تمام عیار وجود دارد یا کسی که از روی علاقه شعر لری را به زبان های دیگر ترجمه کند. واقعیت این است که در ترجمه ی شعر لری به فارسی درگیر مشکلاتی هستیم. ولی من این نقیصه را متوجه شعر لری نمیدانم اشکال از مترجم است که اهل فن نیست. من معتقدم با هر زبانی و گویشی که می شود زندگی، می شود شعر جهانی هم گفت.
با گویش لری قرن ها زندگی می کنیم تک بیت های لری که ریشه ی شعر ما هستند بارها جهانگردهای خارجی را شگفت زده کرده است. شیوه ی زندگی ما که از شعر مان جدا نیست آدم های بزرگی را به تحسین واداشته است. مگر می شود با همه ی این موارد گفت شعر لری قابلیت ترجمه ندارد.
* آیا شعر لری فقط مناسب طنز است؟
با وجودی که حوزه ی فعالیتم بیشتر طنز است نمیتوانم این را بپذیرم که گویش لری فقط مناسب طنز است. اگر به موسیقی لری نیم نگاهی داشته باشیم، می بینیم که یکی از غمناکترین موسیقی ها لری است. موسیقی خرم آبادی انسان رابه خلسه میبرد، همچنین یاریارها و شروه های لری.
یکی از پتانسیل های گویش لری این است که می توان با آن غزل عاشقانه ای عمیق گفت و هم شروه ی غمناک و هم هم طنز . . .
* تا کنون کتابی نوشته اید و چاپ شده است؟
در حوزه ی شعر طنز لری و فارسی، جد لری و فارسی شش کتاب آماده چاپ دارم ولی هیچ زمان امیدی به چاپ شدن آنها ندارم.
* وضعیت شعر را در استان چگونه ارزیابی می کنید؟
استان کهگیلویه و بویراحمد شاعران زیادی دارد. شاعرانی که در کشور شناخته شده اند و اگر بخواهیم بشماریم بیشتر از انگشتان دو دست شاعر سرشناس در استان وجود دارد.
این همیشه باعث افتخار من بوده و گاهی در فضاهایی بیرون از استان در بین شاعران دیگر با افتخار اشعاری از شاعران استان را میخوانم و این بهترین سوغات من است. ولی هنوز به خودباوری نرسیده ایم که این خیلی آزار دهنده است.
———
چند شعر از رسول سنایی
——–
بعضی وقتا چه چیزایی مد میشه
تازه گیها بین مردم سربه زیری مد شده
اینکه ژست آدم اسکل بگیری مد شده
بسکه یک عمرست خیری از جوانی کس ندید
تازه گی بین جوانان تیپ پیری مد شده.
کفش و شلوار چروک و پاره پوره ظاهرن
چند سالی هست از روی فقیری مد شده
چونکه نرخ خانه ها بالا و سرسام آور است
زندگی توی کپرهای کویری مد شده
در کنار سود بالا احتمالن پول زور
بعد از سریال مهران مدیری مد شده
فرش کاشان رفته زیر پای از مابهتران
جای آن در خانه ها فرش حصیری مد شده
مرگ عادی شد به حدی که جدیدن بین ما
اینکه توی خانه سرپایی بمیری مد شده
آنقدر در منجلاب شعر نو درجا زدیم
تا غزلهای فریدون مشیری مد شده
شعر طنز «پراید»
عاقبت در ازدحامش میکشد ما را پراید
توی صف ثبت نامش میکشد ما را پراید
پیشترها با تصادف جانمان را میگرفت
اینک اما قسط وامش میکشد مارا پراید
چونکه وامش سود بالا دارد وعین رباست
با همین پول حرامش میکشد مارا پراید
دنده و فرمان و کاپوت و کلاچ و صندلیت
جان بابایت کدامش میکشد ما را پراید؟
در تصادفها پس ازیک جستجو معلوم شد
شیشه های خورد جامش میکشد مارا پراید
زرت آن قمصور خواهد شد پس از یک دور دور
بیشتر شاید دوامش میکشد مارا پراید
صد جوان ناز را با خود به کام مرگ برد
این فرو رفتن به کامش میکشد مارا پراید
می خرامد مثل کبکی ناز توی جاده ها
خاصه نوع خوش خرامش میکشد مارا پراید
“اندر احوالات کاندیداتوری”
آمدم در صحنه تا این دوره واویلا کنم
وضعتان را مثل وضع مردم بالا کنم
مبلغ یارانه را فی الفور افزایش دهم
در سبدهاتان هزار و صد رقم کالا کنم
آمدم تا با مهار نرخ بعضی چیزها
رونق بازار را در حد لالیگا کنم
از برای زنده ها تا عشق و حال و زندگی
از برای مرده ها خیرات با حلوا کنم
بست بنشینم در بانک و به زور و عربده
پای فرم وام خلق الله را امضا کنم
محض سرگرمی وزیر نفت را روزی دوبار
قول خواهم داد توی صحن استیضا(ح) کنم
برخلاف حضرت موسی به نوک چوبدست
دشتهای خشک را درشهرتان دریا کنم
دختران را صاحب ماشین و سرویس طلا
نوجوانان را به کلی داخل ویلا کنم
قول خواهم داد جان مادرم عمرا اگر
توی مجلس کارهائی مثل بعضیها کنم
میروم مجلس که با لطف خدای متعال
چوب توی آستین شخص اوباما کنم
این مطلب بدون برچسب می باشد.
درود بر جناب سنایی عزیز.شعر رستم و اسفندیار جنابعالی را بارها گوش دادم.بسیار زببا و ادبی بود.وجود امثال جنابعالی مایع افتخار لر زبانان است و ادبیات جنابعالی و امثال آن موجب ماندگاری زبان لری در ابن عصر و آینده خواهد بود. برادر کوچک شما از مسجدسلیمان