نتیجه اجتماعی سیاست های خودرویی در ایران: مردم همیشه در حسرت!
سیاست های خودرویی در ایران، ایرانی ها را تبدیل به تشنگانی کرده است که آب می بینند و نمی توانند بدان دست یابند: “حسرت انباشته شده”.
ایرانیانی که به سفر خارج می روند و در آنجا سوار تاکسی می شوند، معمولاً با تعجب از این که فلان برند معروف خودرو را تاکسی کرده اند، کنجکاو می شوند که قیمت آن را هم بدانند و بعد، با تبدیل پول آن کشور به ریال خودمان، در می یابند که مثلاً فلان مدل فیات یا تویوتا، هم قیمت یک پراید یا ۴۰۵ در ایران است!
وقتی هم که از سفر بر می گردند، یکی از سوژه هایی که تعریف می کنند و بقیه هم با ولع و البته افسوس بدان گوش می کنند، نوع و تنوع و قیمت خودروهایی است که در بلاد خارجه دیده یا احیاناً سوار شده اند.
در داخل هم یکی از تفریحات ایرانی ها، حرف زدن درباره قیمت های انواع خودرو در مناطق آزاد است که مثلاً سانتافه فول در منطقه آزاد انزلی ۱۲۵ میلیون تومان است و مزدا ۳ را ۵۰ تومان می فروشند و ریوی ۲۰۱۶ صندوقدار را ۴۵ تومان و … . (قیمت این خودروها در خارج از مناطق آزاد به ترتیب۲۴۰ ، ۱۲۰ و ۱۰۰ میلیون تومان است!)
واقعاً این چه سیاستی است که نتیجه اش می شود تبدیل یک ملت به مردمانی همیشه در حسرت؟!
واقعاً تا کی مردم ایران باید با حسرت به خودروهای روز دنیا نگاه کنند؟
تا چه زمانی باید به اندازه مردم سایر کشورها برای خرید خودرو خرج کنند ولی خودروهایی با کیفیت نازل بخرند؟
این کجای انصاف، عدالت و مردم مداری است که ایرانی ها به اندازه قیمت واقعی هیوندایی اکسنت خرج کنند ولی پژویی تحویل بگیرند که تکنولوژی آن متعلق به دستکم ۲۰ سال قبل است؟!
چرا در همه دنیا، مردم می توانند با پولی معادل ۷۰ میلیون تومان، اسپورتیج شاسی بلند بخرند ولی در ایران با این پول، خودروهای بی کیفیت چینی بخرند؟!
اگر نام این روند، اجحاف در حق مردم ایران نیست ، پس چیست؟! چگونه است که در سخن، مدام از مردم ایران تمجید می شود و آنها را شایسته بهترین ها می خوانند ولی در عمل، “خودروی خوب با قیمت عادلانه” که یکی از نیازهای متعارف در همه جوامع است را از همین مردم، دریغ می کنند؟!
تا کی مردم ایران باید تاوان چند خودروساز تنبل که در فضای رانتی کار می کنند را بپردازند؟ شاید عده ای گردش مالی و اشتغالزایی صنعت خودروسازی و هزار عدد و رقم را ردیف کنند تا وضعیت موجود را توجیه کنند؛ هر چند با عدد و رقم نیز می توان اثبات کرد که آسیب اقتصادی وضع موجود، بیشتر از منافع آن است ولی فارغ از منظر اقتصاد، می توان گفت آسیب روحی و روانی این وضعیت و احساس بی عدالتی و اجحاف ناشی از آن، به ویژه بر روی نسل جوان که به برکت اینترنت، با کل جهان متصل اند، بسیار بسیار خسارت بار تر است؛ حال بماند فجایعی مانند فقدان ایمنی،مصرف سوخت بالا، آلایندگی بیشتر و … که مزید بر علت هستند.
این برای کشور و نظام خوب نیست که یک موضوع پیش پا افتاده در همه دنیا، به یک دغدغه عمومی در ایران تبدیل شود.
سیاستگذاران کشور، فراتر از چند عدد و رقم ساختگی، به خراشی که سیاست های خودرویی شان بر روح و روان مردم وارد می کند، بیندیشند و بدانند حفظ منافع چند شرکت معدود که خودروهای قرن گذشته اروپایی و بی کیفیت های چینی را مونتاژ می کنند، آنقدر ارزش ندارد که یک ملت را آرزده کنند؛ ارزشش را دارد؟!
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید