ابتدا این گزارش را بخوانید:
اتحادیه اروپا در گزارش خود در فوریه ۲۰۲۲ اعلام کرده: ۲۰ هزار و ۶۰۰ نفر در تصادفات جادهای در سال گذشته در اروپا کشته شدند که نسبت به سال قبل (۲۰۲۱) افزایش ۳ درصدی را نشان می دهد. این آمار، دو هزار نفر کمتر از سال ۲۰۱۹ است که همه گیری کرونا را در آن شاهد بودیم. در گزارش این کمیسیون تاکید شده است که هدف اتحادیه اروپا و سازمان ملل این است که تعداد مرگ و میرهای جاده ای را تا سال ۲۰۳۰ به نصف کاهش دهند.
طبق گزارش تارنمای BRAKE به طور متوسط در سال های ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۱ روزانه پنج نفر در جادهها در بریتانیا جان خود را از دست داده و ۸۴ نفر به شدت مجروح می شوند. براین اساس، در این مدت هر ۱۶ دقیقه یک نفر در جادههای بریتانیا کشته یا به شدت مجروح شده است.
.
.
اما گزاره دوم:
تلفات جاده ای در تمام دنیا یک معضل است، در کشور ما بی کیفیتی خودروها، فرهنگ رانندگی و جاده نیز مزید بر علت است. اما فقط یک شیادِ سخنور میتواند مرگ در اثر تصادف را با کشته شدن بیش از سی هزار نفر در یک جمعیت دو میلیونی در یک جغرافیا محدود مقایسه کند تا با این قیاس خود را طرفدار مردم جا بزند. تقلیل جنایت بزرگ، محاصره مردم، ایجاد قحطی و مقایسه با آمار تلفات رانندگی یک شیادی است. شیادی که توان سخنوری هم دارد.
ترجمه:هر ۱۶ دقیقه در انگلستان یک نفر در اثر تصادف کشته یا زخمی میشود
]]>دکتر سیاهپور از مدیران قضایی تهران، هاشمی مدیرعامل سابق خبرگزاری ایرنا، سرکار خانم زمانی عضو سابق شورای شهر یاسوج، دکتر کلانتری استاندار سابق استان کهگیلویه وبویراحمد از جمله سخنرانان پیش از نطق آیت الله ملک حسینی بودند.
آیت الله ملک حسینی سخنران پایانی همایش بود که حضور پور شور مردم استان کهگیلویه وبویراحمد را مایه آبروی کشور دانست و یادآور شد که مسئولان و متولیان باید این مردم را ببیند .
وی با اشاره به اینکه برای توسعه متوازن نیاز به همکاری داریم از نماینندگان فعلی و منتخبین استان خواست تا به فکری مسیری برای برون رفت استان از این شرایط باشند.
منتخب مردم کهگیلویه وبویراحمد در ششمین مجلس خبرگان رهبری با تاکید بر استفاده از نخبگان بدون داشتن تعصب ،گفت : استفاده و انتخاب مدیران کوچک به توسعه متوازن آسیب می زند و در انتخاب ها بجای تفکرات تعصبی و قومی به مصلحت استان و در کلان به مصلحت کشور بایستی توجه گردد.
وی با انتقاد از برخی سنگ اندازی ها در مسیر سرمایه گذاری در استان یادآور شد : متاسفانه در مواردی بجای اینکه به سرمایه گذاری توجه شود به اینکه چه کسی سرمایه گذار هست ذهن ها معطوف گردید تا اگر با شخص سرمایه گذار مخالفت و یا کدورتی دارند به نحوی با این فرد مخالفت کنند و خروجی آن می شود مخالفت با سرمایه گذاری و عدم کمک به توسعه متوازن در استان .
]]>
از بحث دربارهٔ فرم و بازیها بگذریم. برویم سر ایدهٔ اصلی فیلم.
فیلم، داستانی را روایت میکند تا در نهایت در سکانس پایانی به ما بگوید که هیتلر در زندگی روزمره، چگونه زاده میشود.
فیلم میخواهد به این پرسش پاسخ دهد که هیتلرها با چه زمینهٔ شخصیتی و تحت چه شرایط اجتماعی به وجود میآیند.
در پاسخ به این پرسش، فیلم به ما میگوید هیتلرها نتیجهٔ فقر هستند. فقر «ثروت»، فقر «احترام» و فقر «قدرت» با چاشنیِ فشار اجتماعی، آنهم در جامعهٔ هابزی که همه گرگ یکدیگرند، منجر به زایش هیتلر میشود.
این از آن مشهورات غلط است. افسانه است. فقر دست به خشونت هم بزند، خشونتش کور است. فقر، توان و امکان خشونت سازماندهیشده ندارد. فقر، امکان و استعداد نسلکشی را ندارد. هیتلر و فاشیسم، نتیجهٔ انباشت ثروت و قدرت بودند نه فقدان آن. فاشیسم از بورژوازیِ آسیبدیدهٔ آلمانی سر برآورد نه از میان فقرای آلمان. از هیچ سگدونیای که در فیلم، بارها به زشتی بدان اشاره میشود، هیچ هیتلری امکان تولد ندارد. در سکانس پایانی، بیش از همه، بازیگرانِ نقش کارگردان و تهیهکننده مستحق ردای هیتلر بودند نه نقشی که محسن تنابنده آن را بازی میکرد.
فریب مشهورات را نخورید. واقعیتِ تاریخ و جامعه را بنگرید. با نگاهی به تاریخ، میتوان دریافت، بیشتر و شاید همهٔ نسلکشیهای تاریخ را قدرتمندان و ثروتمندان مرتکب شدهاند نه فقرا. با نگاهی به امروز جامعه، پُرواضح است که پزشکی که چندصد میلیون حقوق در ماه دریافت میکند، با این حال باز زیرمیزیِ کلان میگیرد و روی جان مردم کاسبی میکند، بسیار بسیار بسیار بیشتر از موردهای مشابه فقرایی که خشونت میکنند، هیتلر است.
انباشت ثروت، قدرت و احترام، احتمال هیتلر شدنش چندبرابر فقدان این موارد است؛ لذا در قبال انباشت قدرت، ثروت و احترام باید بدبین بود و «سیاست مواظبتی و نظارتی» داشت تا به خطا نروند اما در قبال فقرا نباید بدبین بود و باید «سیاست حمایتی» داشت.
جامعه و حکومتِ برآمده از آن باید «مواظب» اغنیا باشد و «نگران» فقرا نه بالعکس.
مشهورات غلط میتواند به باور عمیق اجتماعی مبدل شود و سیاستهای غلط بیافریند؛ لذا باید بسیار حواسمان را در قبال مشهورات، جمع کنیم و هر حرفی را نپذیریم.
#جنگ_جهانی_سوم #هومن_سیدی
]]>● امارات متحده عربی با تخصیص ۱۶۳ میلیارد دلار سرمایه گذاری عظیمی انجام داده است تا سال ۲۰۵۰ میلادی بیش از ۵۰ درصد نیاز انرژی اش را از منابع تجدیدپذیر تامین کند. سرمایه گذاری در منابع انرژی تجدیدپذیر یعنی هم کاستن از هزینه های انرژی های گران قیمت فسیلی و کاستن از آلودگی و اثرات هولناک تغییرات اقلیمی از جمله خشکسالی است که هستی کشورهای خاورمیانه را نشانه گرفته است. همچنین امارات تسهیلات ویژه ای برای استفاده از خودروهای الکتریکی و رسیدن به چشم انداز شهر carbon-freeبدون-کربن اعمال کرده است.
● در کره جنوبی تدوین و اجرای توسعه بدون کربن و سبز در سال ۲۰۰۸ هماهنک با دغدغه های زیست محیطی و با هدف کاهش وابستگی به سوخت های فسیلی و مقابله با چالش تغییرات اقلیمی تصویب و در دست اجرا قرار گرفت. براساس این طرح تا سال ۲۰۲۵ کره جنوبی جزو ۵ کشور اول دنیا درصنایع و تکنولوژی های سبز قرار می گیرد و همزمان قراراست شغل های مرتبط با تکنولوژی های سبز ایجاد شود.
● سنگاپور نیز طرح مبارزه با تغییرات اقلیمی را از سال ۲۰۰۵ آغاز کرده است. تقریبا همه ۱۶۵۰ برج و ساختمان های بزرگی که از سال ۲۰۰۵ تا کنون ساخته شده اند براساس انرژی های سبز ساخته شده اند. براساس سند چشم انداز ۲۰۳۰ میلادی سنگاپور ۳۵ درصد منبع انرژی های شهری و حمل و نقل باید انرژی های نو و تجدیدپذیر باشد و ۸۰ درصد ساختمان ها باید گواهینامه سبز دریافت کنند.
● هلند، الگوی توسعه کشاورزی
کشور هلند و مدیریت خیرکننده آن را می توان از عجایب دنیای مدرن نامید. کشور کوچک هلند ۴۱ هزار کیلومتر مربع که فقط یک چهلم وسعت ایران است با بهره گیری از تکنولوژی فوق پیشرفته کشاورزی و صنعتی اش دومین صادرکننده مواد غذایی دنیا بعد از آمریکاست. راندمان تولید محصولات کشاورزی هلند فاصله خیره کننده ای با کشورهای پیشرفته حتی آلمان و آمریکا دارد ! هلندی ها در سال ۲۰۰۰ میلادی با شعار ” تولید محصول دوبرابر با استفاده از نصف منابع انرژی و آب” جنبشی را آغاز کردند که با بهره گیری از شرکت های دانش بنیان و start-up های کشاورزی صنایع غذایی پیشرفته خود را بسیار پیشرفت تر کردند.هلند سالانه ۷۹ میلیارد دلار—تقریبا ۲ برابر صادرات نفتی ایران— محصولات غذایی و کشاورزی صادر می کند و علی رغم وسعت بسیار کوچکش از آلمان و فرانسه و چین و ژاپن بسیار جلوتر است.
● کافی است راندمان تولید گوجه فرنکی در هلند را با چین مقایسه کنیم. هلند در هر مایل مربع ۱۴۴۰۰۰ تن گوجه فرنکی تولید می کند درحالیکه این رقم برای چین ۳۸۶۰ تن در هر مایل مربع است که ۳۸ برابر بیشتر است.دانشگاه WUR هلند که مغز متفکر پشت نوآوری های کشاورزی است به ده ها کشور مشاوره ویژه ارایه می کند که البته کشور ما جزو آنها نیست!
● بنابراین برای نجات ایران از خشکسالی حتی نیاز به توقف کشاورزی نیست و فقط کافی است از الگوی توسعه کشورهایی مثل هلند پیروی کرد. ایران امروز باید شعار ” Big drought is coming” یعنی ” خشکسالی بزرگ می آید” را بر همه شعارهایش اولویت دهد و همه امکانات کشور را با نگاهی آینده نگر معطوف دشمن بزرگ خشکسالی کند که از مرزهایش گذشته است و شهرهایش را یکی پس از دیگری با بی رحمی در می نوردد.
]]>
گاها حرفها یا تحلیل هایی می شنوم و می خوانم که دقیق نیست،مثلا در مورد تاج گردون ابتدا می گفتند محال است تایید شود،بعد که تایید شد گفتند شورا هنوز تایید نکرده و قطعا رد می شود بعد که شورا تایید قطعی کرد گفتند که همایش های او با آدم های تکراری برگزار می شود و وضعش خوب نیست، اینگونه و با این سطح خوش خیالی می خواهید به استقبال رقابت با یک رقیب قدر بروید؟ من توصیه ام به افراد و خواص و کسانی که می خواهند دقیق مسایل را رصد کنند این است که خام تحلیل های سست نشوند و جدی نگیرند. بله انتخابات میش رو مشارکت های سابق را نخواهد داشت، زمانی همین آقای خسرو طاهری که شب قبل در همایش جمعی از قشقایی ها با تاج گردون حضور داشت می گفت یک چک ۲۰ هزارتایی دارم که در انتخابات مجلس دهم برای آقای تاج گردون پاس خواهم کرد،منظورش این بود ۲۰ هزار رای قشقایی ها را برای تاج گردون اوکی می کنم،امروز من معتقدم پیروز انتخابات در گچساران و باشت در بهترین حالت با ۲۵ هزار رای پیروز خواهد شد،آیا خسرو طاهری می تواند نه بیست هزار که ده هزار رای قشقایی را برای کسی تضمین کند؟ وضعیت مشارکت ایده ال نیست پس اگر تاج گردون توانسته همین همایش ها را هم رقم بزند نتیجه بدی نیست،اگر جریانی معتقد است این همایش ها تماما با حضور افراد تکراری است خب آنها هم همین تعداد را رقم بزنند.
این روزها بحث ائتلاف اصولگرایان و نیروهای انقلاب مطرح بوده که ظاهرا قرار است به زودی روی گزینه خود به اجماع برسند، خیلی به این داستان ائتلاف خوشبین نیستم،جریان اصولگرایی نشان داده همدل و پای کار نیستند و اسیر اختلاف و ادعا هستند،همه گزینه های موجود اکثرا ادعا دارند که باید روی آنها اجماع شود،حتی اگر هم راضی شوند و کنار بروند بعدا اکثر آنها در عمل پای کار نمی آیند،آیا حاضر هستند یک همایش برای گزینه نهایی در طایفه و قوم خود برگزار کنند؟ حاضر هستند از جیبشان هزینه کنند؟
اصولگرایی یک جریان است و گزینه های آنها همه یک فرد اما غلام تاج گردون تنها یک فرد نیست،جریان خاصی پشتش نیست اما خودش یک تشکیلات است،تشکیلاتی که پول دارد،رسانه دارد،آدم دارد،لیدر کاربلد دارد،هوادار از نوع مختلفش دارد،کاریزمای کافی دارد،نفوذ دارد،تسلط دارد،جانبازی دارد،خانواده شهیدی دارد،مارک اصلاح طلبی دارد،گاله زن دارد،لازم باشد کسانی که برایش یقه جر بدهند هم دارد،در تشکیلات تاج گردون برخلاف تشکیلات دیگر که مدعی ریاست و ریش سفیدی زیاد دارد تایین کننده و حرف اول و آخر را خود او می زند و بقیه هم حرف شنوی لازم را دارند،بهمین خاطر زود به انسجام می رسند و کار را به جلو می برند.
اگر کسی می خواهد با این تشگیلات رقابت کند باید اسیر تحلیل های سست نشود و کار را ساده نبیند.
نماینده پیشین گچساران و باشت در اظهاراتی تحت عنوان “قابل توجه دوستان اصلاح طلب و اصولگرا” آورده که انتخابات در استان رقابتی است می ماند مشارکت مردم، ابتدا خطاب به دوستان اصلاح طلب اینکه در سه حوزه استان کاندیدای اصلاح طلب حضور دارد نه یکی که بیشتر،هی نگوییم شرایط نیست و …..
از صحبت های جناب تاج گردون اینگونه برداشت می شود که او به دنبال رقم خوردن مشارکت حداکثری است چون کاندیدای اصلاح طلب و اصولگرا به اندازه کافی موجود است،پس جریان ها بهانه ای ندارند که پای کار نیایند.
اشتباه آقای تاج گردون در همین برداشت است،گمان دارد چون گزینه اصلاح طلب و اصولگرا تایید شده پس باید مشارکت حداکثری رقم بخورد،ایراد ایشان این است که داستان را برای خود یا عمیق تر تحلیل نکرده یا می داند اما اصل داستان را آنگونه که هست نمی گوید، ایشان ناامیدی موجود در بخش زیادی از جامعه را چگونه تحلیل می کند؟ چرا شعار اصولگرا،اصلاح طلب دیگه تمام ماجرا را فراموش کرده؟گمان می کند یک شعار ساده از سوی عده ای بود و تمام؟
آقای تاج گردون گمان می کند ایراد مشارکت و انتخابات تنها تایید صلاحیت ها بود و الان که اصلاح طلب تایید شده پس دیگر مشکل برای به صحنه آوردن توده ها تمام است،نه تنها ایشان که هر کس دیگر گمان دارد اگر افراد بیشتری تایید شود مشکل مشارکت حل است گمان کاملی نداشته،بله بخشی از مشکل انتخابات بحث تاییدی ها بوده و بی تاثیر نیست اما همه مشکل دیگر این نیست.
آقای تاج گردون بخش زیادی از افراد که دلسرد شده اند سوالات ساده ای دارند،می گویند تاج گردون باشد یا سید ناصر حسینی، مطهری باشد یا زاکانی، روحانی باشد یا رئیسی، قرار است چه اتفاق بزرگی بیفتد؟ گچساران و باشت زمان سید قدرت حسینی منطقه محروم بوده،زمان تاج گردون هم منطقه محروم بوده،زمان سید ناصر حسینی هم منطقه محروم بوده شما هم بازگردید باز منطقه محروم است، گچساران و باشت زمان حسینی بیکار فراوان داشته،زمان شما هم بیکار زیاد داشت،الان هم بیکار زیاد دارد،بیایید باز هم بیکار زیاد خواهد داشت.زمان انها تبعیض بود زمان شما هم بود.
زمان دولت احمدی نژاد مشکل دلار و تورم و گوشت و اشتغال بود،زمان روحانی همین ها بود،زمان رییسی هم هست.زمان مجلس شما مشکلات فراوان بود زمان مجلس تندروها هم هست، حالا شاید آهنگ مشکلات در دوره ای کمی کندتر و کمی تندتر، اما آقای تاج گردون دست آوردها چه با شما و اصلاح طلبان و چه با اصولگراها حداقلی بوده. گمان دارید چون چند گزینه اصلاح طلب است دیگر مشکل حل است؟ایا مشکل فقط افراد بود؟ نه.. جامعه می گوید شما چقدر قادر خواهید بود سیاست ها را اصلاح کنید؟برای سوالات پاسخی دارید؟
شما سهمی برای خود در بوجود آمدن حس سرخوردگی و ناامیدی در بخش قابل توجهی از جامعه قائل هستید؟ اگر هستید چند بار عذرخواهی کرده اید و باز بازگشتید؟
]]>
هسته مرکزی جمهوری اسلامی نشان داده که کمترین نگاهی نسبت به آن چیزی که ایراد میداند ندارد. نزدیکترین و مخلصترین ارادتمنداناش هرچقدر اخلاص به خرج داده باشند، با اولین ایراد میسوزاند و باید از دور خارج شوند. و این فیلتر یارانی میخواهد ششدانگ، بدون هیچ ایرادی از جانب او.
می توان چند نماد کشوری و استانی از چهل سال گذشته برشمرد، که یکی از آنها محمدرضا حیاتی است. گویندهای که از اطلاعیههای قرارگاه خاتمالانبیا در زمان جنگ، تا خبر ارتحال امام خمینی و تا همین فتنه هشتادوهشت برای چندین نسل با صدای او تداعی میشود. او برای نسل ما تداعی کامل جمهوری اسلامی است. به همین خاطر بود که علیرغم آنکه سالها از بازنشستگیاش گذشته بود، اما هنوز خواهان داشت و همچنان صدای حماسیاش بازگو کننده، منویات نظام بود.
اما او در یک مصاحبه ویدیویی سخنانی برزبان آورد که با سابقهای که در چهار دهه گذشته اش متفاوت بود. او از صدای ابراهیم حامدی معروف به ابی، خواننده لس آنجلسی به نیکی یاد کرد و گفت که صدای ابی برایش صدای سالها خاطره است و گفت که از دوستداران اوست. اما چند روز بعد او ویدیویی منتشر کرد که به نوعی عذرخواهی و عقبنشینی از آن ابراز ارادت اولیه به خواننده معروف خارجنشین بود. اما در نهایت حتی این عذرخواهی مقبول نیفتاد و او با همان یک اشتباه فعلا رفوزه محسوب میشود. و تا اطلاع ثانوی – که معمولا در این سالها دائمی بوده- از حضور در قاب تلویزیون محروم است، مگر این که تدبیری متفاوت اندیشیده شود.
سید قدرت حسینی هم نمونه ای استانی از این سنخ است برای مشابهت با محمدرضا حیاتی در عرصه سیاسی. او که چند سال پیش از انقلاب برای به ثمر نشستن انقلاب خمینی سختی ها و ملالت های زیادی کشید و در کنار بهشتی ها دربند رژیم ستم شاهی بود پس از انقلاب نیز در صف دفاع از کشور و آرمان هایش از کفن پوش دفاع مقدس و کیان وطن تا کفنپوش دفاع از رهبری در فتنه ٨٨ در خط مقدم دفاع از رهبری بود. اما همه این خدمات ۵٠ ساله که گفتنش مثنوی بلند میخواهد با پاپوشی غیرواقعی درهم میشکند و سیستم ۵٠ سال خدمت و تلاش را کوچکتر و حقیرتر از این پاپوش های پوشالی می بیند.
جمهوری اسلامی برای پاره ای از فداییناش معلم و یا مراد سختگیریاست، مریدانش باید از چنان خلوصی برخوردار باشند که حتی به ظاهر اشتباه اولشان میتواند، آخرین آن باشد. آری ، این مدرسه نمونه، فقط شاگردانی با نمره بیست میخواهد.
]]>
برخی کاندیداها با افتخار اعلام می کنند که ما عضو هیچ حزب و گروهی نیستیم..اتفافا خیلی بد و حتی خطرناک است هست تو عضو هیچ جا نیستی،این یعنی مقید به هیچ مرام نامه و کار تشکیلاتی نیستی،یعنی سر خود هر کاری خواستی انجام خواهی داد..در دموکراسی ها پویا و نه مریض مثل ما جریانات سیاسی طی چهار سال قوی ترین افراد خود را شناسایی و طی یک روند کاملا دموکراتیک و عادلانه اصلح ترین ها را انتخاب و به مردم معرفی می کنند، خود حزب و جریان برای گزبنه ها هزینه می کنند،تبلیغات می کنند،ستاد می زنند و بعد از اینکه پیروزی میسر شد طبق مرام نامه تشکیلاتی سعی می کنند آرمان های جریان را دنبال کنند،در چنین وضعیتی چون خرد بیشتری پشت کار است و افراد اغلب در سیاست و مدیریت قوی هستند قطعا منافع بیشتری نصیب کشور و جامعه می شود…
فرد می گوید عضو هیچ حزب و جریانی نیستم،حزب پشت او نیست اما در عوض پیمان کاران و اهالی ثروت کنار او هستند،معلوم است فرد وامدار آنان خواهد شد و خود او هم سرکش و مستبد.
وظیفه جریانات سیاسی این است صحنه را تقدیم این افراد نکند اما صحنه واگذار شده چرا که در کشور ما چالش پیش پای جریانات سیاسی زیاد است و کار سیاسی پرهزینه و دارای تاوان است..
این وضعیتی که جریانات و احزاب در کشور ما دارد نه به نفع حکومت است و نه کشور..