آقای استاندار؛ اگر باران نیستید لطفا رعد و برق نباشید
به قلم غلامرضا مرادی ده بزرگ
سال گذشته در حالی که بوی ماه مهر در سراسر ایران اسلامی و استان کهگیلویه و بویراحمد پیچیده بود و والدین فرزندان دلبند خود را با هزاران امید و آرزو و همچنین فرصتی برای طی کردن یک سال تحصیلی و دستیابی به ترقی و رشد تحصیلی راهی مدرسه می کردند، علی محمد احمدی نیز کیف خود را برداشته و همراه با دوستانش به استان چهار فصل کهگیلویه و بویراحمد سفر کرد تا سکان مدیریتی استان را در دست بگیرد و روزهای خوب و رو به توسعه و رشد را برای مردم محروم و زجر کشیده این منطقه نوید دهد. موسی خادمی استاندار بومی استان نیز که در طی مدت چهار سال گذشته نتوانسته بود نسبت به ارتقای شاخص های توسعه ای در استان گامی بردارد، کیف و رئیس دفتر خود را برداشته تا تجربیات دریافتی خود در چهار سال گذشته را در لرستان به مرحله اجرا در بیاورد. از همان روزهای اولیه صدارت دکتر احمدی در استان، پلاک قرمزهای استان کهگیلویه و بویراحمد آرامش نداشتند و هر روز کارناوال احمدی تازه واردT سر از یک شهرستان و منطقه در میاورد تا خواب را از چشم مدیران و رانندگان اداری برباید و گرد و خاک ناشی از راه اندازی این کارناوال ها، بارقه های امید را در دل مردمان محروم استان زنده کند.
شاید جاده های استان که همیشه محرومیت مردمانش را به نظاره نشسته بود و در برخی مواقع نیز خشمش باعث غم و اندوه میهمانانش که سوار بر مرکب های مرگ شده بودند را باعث می شد، فشارلاستیک خودروهای اداری را بیش از گذشته تحمل می کرد و شاید هر چند که می دانست اتفاقی نخواهد افتاد اما با لبخند و قهقه های مستانه اش مسیر را برای این کارناوال ها هموار می کرد.
جنگلها و درختان بلوط استان نیز چتر های خویش را گسترده بودند تا گرد و خاک ناشی از این استان پیمایی را بر خود بنشانند شاید که لبخندی بر لب مردمانش ببیند و خودش نیز همراه با آنان سرود شادی را بسراید.
علی محمد احمدی که خود را آشنا به این استان معرفی می کرد راز افشا شده توسعه نیافتگی در این استان را با صدای بلند فریاد می زد و شاید احساس می کرد که کشف تازه ای کرده، غافل از اینکه استان کهگیلویه و بویراحمد از پیر و جوان و زن و مرد قبلا این مهم را دریافته بودند که راز توسعه نیافتگی این استان در مدیریت ها نهفته است.
علی محمد احمدی که شاید به غیر از حرف زدن و شعار دادن برنامه ای برای توسعه استان نداشت تضعیف روحیه مدیران بومی در استان را چاشنی کار خود کرد و در هر فرصتی که دست می داد ضعف مدیریتی و ناکارآمدی آنان را به رخ نیروهای بومی می کشاند تا خود و تیم همراهش را به عنوان مغز متفکر توسعه و مدیریتی در استان قلمداد کند.
انتخاب علی محمد احمدی به عنوان استاندار کهگیلویه و بویراحمد به مانند دانش آموزی بود که از پایه ای به پایه دیگر می رود . همگان نیک می دانند که دو ماه اول سال تحصیلی زمانی مناسب برای سنجش میزان پیشرفت دانش آموزان نیست چرا که انتقال از پایه ای به پایه دیگر همیشه با اضطراب و استرس هایی همراه است و نیاز دارد تا به دانش آموزان زمان بدهیم تا بتوانند خود را با شرایط جدید از جمله دوستان، محیط، کتاب ها، معلمان و در نهایت فصلی تازه از تحصیل خود را وفق دهند و با شرایط جدید کنار بیایند.
در امور مدیریتی علی محمد احمدی نیز همین اتفاق روی داد چرا که ایشان به غیر از نمایندگی مجلس و چند سال مشاور بودن، سابقه مدیریتی در کارنامه خود نداشته است و باید زمانی سپری می شد تا باور کند که سکان مدیریتی استانی محروم اما دارای پتانسیل های بالقوه ای قوی برای توسعه را در دست گرفته و عنوان مدیریت ارشد و همچنین نماینده دولت در استان را بر عهده گرفته است. توپ و تشرهای آقای استاندار در جلسات متعدد بر سر مدیران بومی این استان بالا گرفت و هر روز در رسانه های استان از سنگ روی یخ کردن یکی یا چند تن از مدیران بومی استان خبری منتشر می شد. باز هم این مردم صبور استان بودند که احساس می کردند این نحوه مدیریت کردن، برنامه توسعه ای تدوین شده را در دست خود دارد و می تواند روزهای خوبی را نوید دهد و شاهد توسعه و رونق در استان باشند. شاید مدیران استانی نیز که مورد هجمه قرار می گرفتند به این امر راضی بودند تا شاید راهی و مفری برای گذر از توسعه نیافتگی در استان پیدا شود چرا که متعلق به این استان و منطقه بوده اند و قطعا توسعه استان را بهترین آرزوی خود می دیدند.
ماهها گذشت و این وضعیت همچنان ادامه داشت. هر چند که استاندار کهگیلویه و بویراحمد در بسیاری از موارد از معرفی مدیران ضعیف و ناکارآمد و برکناری آنها سخن می گفت اما نه از معرفی مدیران ناکارآمد و نه از برکناری آنها خبری منتشر نگردید. وعده های آقای استاندار و تیم مدیریتی او نیز مبنی بر ارایه برنامه توسعه ای و کارآمد در استان به فراموشی سپرده شد تا این وعده نیز در حد حرف و شعار باقی بماند. واگذاری برنامه کاری مدیران و ارجاع آنان به رئیس دفتر جوان و بی تجربه که همراه خود آورده بود دهن کجی و بی احترامی به مدیران بومی را به جایی رساند که بسیاری از مدیران دست از کار کشیده و به روزمرگی بیشتر از گذشته مشغول شدند چرا که بر این باور بودند که مورد تحقیر و تمسخر قرار گرفته اند. علی محمد احمدی در جهت تثبیت موقعیت خویش معاون عمرانی استاندار، که از نیروهای زحمتکش و مردمی بود قربانی نمود تا عزیز فیلی که از دوستان نزدیکش بود را به این سمت منصوب کند و با برگزاری جلسه باشکوه تودیع و معارفه برای او سنگ تمام بگذارد و با دادن القاب و عناوین مختلف در تلاش بود تا او را دانشمندی در امور عمرانی و کلیدی طلایی در گشایش قفل های پروژه های عمرانی استان معرفی کند. اما این کلید طلایی نیز از مس بود و تا کنون هیچ قفلی را نتوانست باز کند چرا که در برابر مشکلات موجود در استان سرخم کرد و او نیز به روزمرگی مشغول شد وبه حضور نمایشی در جلسات روی آورد. تا همان رفتارهای شعارگونه و خالی از برنامه ریزی علمی و مدون را که از مافوقش یاد گرفته بود به مرحله اجرا در بیاورد.
امتحانات نوبت اول دانش آموزان برگزار شد و اولیاء و مربیان به تجزیه و تحلیل پیشرفت های علمی و تحصیلی دانش آموزان پرداختند و نقاط ضعف و قوت آنان را برای پیگیری و بهبود وضعیت تحصیلی و تربیتی آنان مد نظر قرار دادند اما این تیم مدیریتی علی محمد احمدی بود که در این امتحانات نتوانست سربلند باشد و با بیان اینکه تازه شروع به کار کرده است فرجه ای دوباره خواست تا شاید بتواند با برگزاری کلاس های فوق برنامه گذشته خود را جبران نماید اما ساکن نبودن خانواده علی محمد احمدی در استان و قابل ندانستن این استان برای سکونت، مشکلات پیش روی استاندار پروازی را افزایش داد تا به تنهایی و در خانه ای مجردی همراه با رئیس دفتر و معاون عمرانیش به رتق و فتق امور بپردازد. یک پای در تهران و پای دیگر در پرواز تهران شیراز و طی کردن مسیر شیراز سپیدان یاسوج رمق کار و تلاش و برنامه ریزی را از استاندار بی تجربه استان گرفت تا وعده ها و توپ و تشرهای استاندار بر سر مدیران بومی استان فرو کش کند و فرصت مناسب برای برنامه ریزی را از دست بدهد. تنگ بودن حلقه های مشاوره ای آقای استاندار و عدم استفاده از مشاوران جوان، متخصص و متعهد بومی مانع از آن شد که تیم مدیریتی استان بتوانند برنامه ای تدوین شده و علمی را برای توسعه استان ارایه نمایند و روزمرگی بر استان بیش از گذشته چیره شود و نه تنها بارانی در این استان نبارید بلکه صدای رعد و برق های گوشخراش، دل این مردم را به درد آورد.
خرداد ماه، پایان سال تحصیلی در مدارس می باشد دانش آموزان بار دیگر کارنامه نوبت دوم و پایانی خود را دریافت کردند تا نتایج یکسال تحصیلی و تلاش های خود، اولیا و مربیان خویش را به نظاره بنشینند و رضایت و خوشحالی در چهره آنان نمایان شود. اما این تیم مدیریتی در استان بود که در این مرحله نیز در کارنامه خود مهر مردودی را مشاهده کرد و در پایان آن نیز نوشته شده بود « اگر باران نیستید لطفا رعد و برق نباشید ».
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید