چون هنوز لباسم به خون شهيد كيامرثي آغشته بود، خطاب به قبر شهيد بلاديان کردم و ميگفتم: با شما شهيدان عهد ميبندم تا انتقام خونتان را از قاتلان شما نگيریم لباس آغشته به خونم را نخواهم شست و همين كار را هم انجام دادیم، پس از صبحگاهي كه سرهنگ رحماني رئيس سازمان امنيت كهگيلويه وبويراحمد اعدام شد، لباسم را دادم بشويند.
محمد زید بهبهانی
مقدمه :
مردم منطقه کهگیلویه و بویراحمد در طول تاریخ همیشه برای دفاع از تمامیت ارضی کشور سنگ تمام گذاشتند. مبارزه با اسکندر مقدونی، مبارزه با پرتغالیها در بوشهر، مبارزه با فرقه جعفر پیشه وری در آذربایجان، قیام عشایر جنوب، سرکوب شیخ خزعل، در ملی شدن صنعت نفت، دو جنگ تامرادی و گجستان، پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، هشت سال دفاع مقدس و… مهر تائیدی بر این ادعاست.
با توجه به مخالفت حضرت امام(ره) در سال ۱۳۴۲ با لایحه انجمنی و ولایتی و اوج آن در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، در آن شکی نیست که تمام طبقات جامعه کهگیلویه و بویراحمد اعم از دامدار و کشاورز، کارگر و کارمند، مرد وزن، پیر و جوان با وحدتی بی نظیر برای پیروزی انقلاب در تلاش بودند و همگام با مراسم و مناسبتهایی که در سایر شهرهای کشور برگزار میشد آنان نیز اقدامات مشابهی انجام میدادند که حرکت انقلابی مردم گچساران نمونه بارز آن میباشد.
حرکت انقلابی مردم گچساران از سال ۱۳۵۰ تا بهمن ۱۳۵۷ یکی از مهمترین جریانهای فکری، سیاسی و ایدئولوژیک نه فقط استان، بلکه جنوب کشور محسوب میشود. نقطه عطف این حرکت انقلابی، ۱۹ آبان ماه ۱۳۵۷که در چنین روزی شش نفر از مخلص و برومندترین جوانان این شهرستان در خون خود غلتیدند و طعم شیرین شهادت را نوشیدند.
از این رو، نکته اساسی اینجاست که قیام خونین ۱۹ آبان مصادف با ماه مبارک رمضان ۱۳۵۷ مردم گچساران دارای عقبه فکری و سیاسی بسیار پیچیده، چند لایه و متفاوت است که بیشتر به کشف نفت در منطقه یعنی از دهه ۳۰ با شکل گیری انجمنهای کارگری صنعت نفت که متاسفانه تاکنون، در پژوهشهای صورت گرفته مورد توجه قرار نگرفته و بنا به دلایل مختلف،آن گونه که شایسته آن بوده و هست، بازگو نگردیده است.
بر این اساس، اسناد موجود بیان میکندکه جریان انقلابی مردم گچساران، یک موضوعی چند علتی است. از یک طرف موجب تضاد آراء بین گروههای سیاسی و فکری هم قبل از انقلاب و هم بعد از آن قرار گرفته و از طرف دیگر یکی از مؤثرترین قیامهای مردمی، نه فقط استان؛ بلکه جنوب کشور بر علیه رژیم پهلوی بوده که ضربات وتبعات بسیار جبران ناپذیری برای این رژیم در برداشته است.
بهگونهای که با گسترش موج انقلاب، حاکمیت وقت تصمیم گرفت فردی نظامی را به استانداری کهگیلویه و بویراحمد منصوب کند تا قادر به سرکوبی مردم باشد. بدین ترتیب در نیمه دوم سال ۱۳۵۷ سرلشکر “محمود همپایی“ جای “احمد جوهرزاده“ را گرفت. اما موج انقلاب قویتر از آن بود که با چنین اقداماتی مهار بشود.
سرلشکر همپایی در نخستین روزهای پس از انتصاب خود تصمیم گرفت از مناطق کهگیلویه و بویراحمد سرکشی کند. بدین منظور او از شهرستان گچساران بازدید کرد. در این شهر فقط تعداد معدودی از افراد وابسته به حکومت آن هم در ساختمان یکی از ادارات با او دیدار کردند بنابراین او نه تنها نتوانست هیچگونه دیدار و گفتگویی با مردم داشته باشد؛ بلکه شدیدا مورد نفرت آنان هم قرار گرفت.
به هر حال، پرسش اصلی نگارنده در متن حاضر این است که چرا در طول شکلگیری نهضت اسلامی مردم ایران، شهرستان گچساران پس از گذشت مدت کوتاهی به ایفای نقش مرکزیت سیاسی و ایدئولوژی گروههای مختلف پرداخت و به دنبال آن، این مرکزیت نه تنها نبض جنبش انقلابی مردم استان را به دست گرفت، بلکه در متن جریان مردمی جنوب کشور عزیزمان نیز قرار گرفت؟پس نگارنده سعی بر آن دارد تا به این چرایی بپردازد.
تعریف انقلاب
از نظر آنتونی گیدنز انقلابها معمولا چند ویژگی بارز دارند. ۱٫ متضمن یک جنبش اجتماعی تودهای باشند. ۲٫ به فرایندهای عمده اصلاح یا دگرگونی میانجامد۳٫ متضمن تهدید یا کاربرد خشونت از جانب کسانی است که در جنبش تودهای شرکت میکند.
پس اگر این سه معیار را با یکدیگر جمع کنیم می توانیم انقلاب را به این صورت تعریف کنیم: انقلاب عبارت است از تصرف قدرت دولتی از طریق وسایل خشن به وسیله رهبران یک جنبش تودهای، به منظور استفاده بعدی از آن برای ایجاد اصلاحات عمده اجتماعی و سیاسی.
شایان ذکر است، تقریبا همه انقلابهای قرن بیستم در جوامع در حال توسعه رخ دادهاند، نه در کشورهای صنعتی. دو رویداد انقلابی که عمیقترین نتایج را برای کل جهان داشته اند، انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و انقلاب ۱۹۴۹ چین بودند. هر دو انقلاب در جوامع عمدتا روستایی و دهقانی رخ دادند، اگر چه روسیه از آن هنگام تاکنون به سطح بالایی از صنعتی شدن دسته یافته است. بسیاری از کشورهای جهان سوم نیز انقلاب را در این قرن تجربه کردهاند. برای مثال؛ مکزیک، ترکیه، مصر، ویتنام، کوبا، نیکاراگوئه و ایران. البته تفاوت عمده انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابهای قرن بیستم به خصوص انقلاب روسیه و چین در این است که انقلاب این دوکشور از طبق کارگر اما انقلاب اسلامی ایران از طبقه متوسط شهری شروع شد.
به هر حال، قبل از اینکه در نگارش حاضر به سوال این پژوهش بپردازیم لازم است برای روشنگری افکار عمومی به خصوص جامعه دانشگاهی استان به حاکمیت مظفرالدین شاه قاجار اشارهای کرد. اگر چه دوره سلطنت مظفرالدین شاه بیش از ده سال (۱۳۲۴-۱۳۱۳) به طول نینجامید، اما در همین دوره کوتاه، مردم ایران شاهد تحولات مهمی بودند.
در این نوشته به سه مورد از وقایع مهم این دوره که به طور محسوسی سرنوشت و تحولات سیاسی سه حوزه کهگیلویه بزرگ، بویراحمد، باشت و گچساران را نه تنها در دوره سلطنت مظفرالدین شاه، بلکه در مقطع بیست ساله میان انقلاب مشروطیت تا سلطنت رضاه شاه و حتی در دوره پهلوی دوم تحت تاثیر قرار داد، به اجمال اشاره میکنیم. این سه مورد به ترتیب تاریخی عبارتنداز: ۱٫ احداث جاده کاراون رو میان خوزستان و اصفهان (معروف به جاده بختیاری)؛ ۲٫ انعقاد قرارداد مربوط به کشف و استخراج نفت (معروف به قرارداد دارسی)؛ ۳٫ انقلاب مشروطیت.
قرار داد بختیاری – لینچ ۱۳۱۶
از سالهای آخر دوره ناصرالدین شاه روسها به عناوین مختلفی میخواستند نفوذ خود را به منطقه جنوب ایران گسترش دهند و در این راستا طرح ایجاد خط آهن به سوی خلیج فارس را پیگیری میکردند. طبیعی است که انگلیسها در این مورد واکنش نشان دادند.
واکنش آنها تسریع در احداث جاده خوزستان و اصفهان برای مقابله با نفوذ سیاسی و تجاری روسیه بود. در سال ۱۳۰۷ قمری شرکت برادران لینچ به طور آزمایشی کاروانی در خط اصفهان- شوشتر برای حمل کالاهای تجارتی خود به راه انداخت و بدینوسیله در پی کسب اطلاعات موثق درباره کرایه چارپا برای حمل مالالتجارها و سرعت عمل در نقل و انتقال محصولات خود بود.
همزمان با شرکت لینچ نمایندگان سفارت انگلیس با خوانین بختیاری در مورد احداث این جاده به مذاکره پرداختند. پس از کسب موافقت خوانین بختیاری، مذاکرات مربوط به احداث جاده و پل، میان برداران لینچ، خوانین بختیاری و مقامات ایرانی زیر نظر انگلیس در تهران آغاز شد.
در نتیجه این مذاکرات، دولت ایران تصمیم گرفت که به منظور از تحریک احساسات روسها، امتیازات این جاده را مستقیما به خوانین بختیاری بدهد و در قرارداد، مادهای بگنجاند که دست خوانین بختیاری برای استفاده از سرمایه خارجی باز باشد، تا برادران لینچ بتواند در مقام شریک قرارداد، در امتیاز جاده سهیم شوند.
به استناد ماده ۵ این قرار داد که به خوانین بختیاری اجازه میداد تا از سرمایه خارجی استفاده کنند، وزارت خارجه انگلیس “چارلز هاردینگ“ و برادران “لینچ“ را مامور کرد تا با “حاج علی قلیخان“ سخنگوی خوانین بختیاری در این مورد وارد مذاکره شوند. سرانجام، قراردادی میان خوانین بختیاری و شرکت لینج تنظیم شد و در سال ۱۳۱۶ در قرار گاه ایلخانی و ایل بیگی بختیاری در حوالی شوشتر به امضای نهایی رسید.
پس قرارداد بختیاری – لینچ را می توان نقطه عطفی در روابط بریتانیا و عشایر جنوب غربی ایران دانست، زیرا در این مقطع تاریخی، جنوب غربی ایران برای بریتانیا، موقعیت مهم و استراتژیکی پیدا کرد و به همین دلیل بختیاریها برای انگلستان اهمیت فوقالعاده یافتند، به گونهای که هر گاه میان بختیاریها و لینچ در مورد قراردادشان اختلاف به وجود می آمد، دولت انگلیس منافع اقتصادی خود را فدای اهمیت سیاسی بختیاریها کرده و از آنها در مقابل شرکت لینچ حمایت میکرد.
قرارداد دارسی ۱۳۱۹ قمری
کاوشهای باستانشناسان (مورگان) محقق داشته که از زمان سومریان در شوش قیر مورد استفاده بوده است به این صورت که قیر را به جای ملات بین سنگها و آجرهایی که در عمارت کار به کار میبردند استفاده میکردند و همچنین جواهرات را بوسیلۀ تکههای قیر نصب میکردند و کشتیها و ظروف سفالین را با قیر میاندودند تا آب به آنها سرایت نکند.
مورگان باستان شناس فرانسوی کاشف نفت
آنچه مسلم است در اوستا نفت به معنای روغن معدنی آمده و در دوره هخامنشیان نفت برای روشنایی و مقاصد طبی استعمال میشده است. ایرانیان که آتش را جزء عناصر مقدس دانسته و احترام میکردند، گاز نفت را که در پارهای جاها از زمین خارج میشد مشتعل کرده و چون همیشه میسوخت، در نظر آنان «آتش جاودان» بهشمار میآمد و در نقاطی که این آتش دیده میشد آتشگاه بنا میکردند. در آران (بادکوبه)، دامغان، بلخ و مسجد سلیمان اینگونه آتشکدهها وجود داشته است.
به هر حال، حدود سه سال پس از انعقاد قرارداد جاده بختیاری، در سال ۱۳۱۹ قمری، یک تبعه انگلیس به نام“ویلیام ناکس دارسی“ موفق شد امتیاز کشف و استخراج نفت را از مظفرالدین شاه دریافت کند. شرکت دارسی عملیات حفاری را در سال ۱۳۲۰ در غرب کرمانشاه شروع کرد، اما به دلیل ناموفق بودن، عملیات حفاری در سال ۱۳۲۳ در نواحی مسجد سلیمان که حوزه بختیاری محسوب میشد، ادامه یافت.
ویلیام دارسی
انگلیسها مجبور بودند که از خوانین بختیاری برای حفاری در اراضیشان اجازه بگیرند. در همان سال با واسطه گری”پریس” کنسول انگلیس، سه قرار داد میان خوانین بختیاری و دارسی به امضا رسید.
قرار داد “اول“ مربوط به سهام شرکت بود که به موجب آن خوانین بختیاری در امور شرکت سهیم میشدند. قرارداد “دوم“ مربوط به خرید اراضی از بختیاریها بود و قرارداد “سوم“ در مورد حفاظت از حوزههای نفتی بود که به عهده خوانین بختیاری گذاشته میشد.
شایان ذکر است، تولید نفت از میدان نفتی گچساران، از سال ۱۳۱۸ شمسی با چاه شماره ۱۳ آغاز شد. تاریخچه تولید از مخزن نشان میدهد، که بجز یک دوره کوتاه بین سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲شمسی، استخراج نفت از مخزن گچساران همواره ادامه داشته و درطول تمامی ادوار زمانی، میزان تولید نیز اغلب سیر صعودی خود را حفظ کرده است، بطوریکه در سال ۱۳۵۳ به حداکثر میزان خود یعنی بالغ بر ۹۴۰ هزار بشکه در روز رسید.
پس از راهاندازی شرکت خاص خدمات نفت ایران اسکو (OSCO) در سال ۱۳۵۳، عملیات تولید از میادین نفت و گاز مستقر در منطقه گچساران، همچون سایر مناطق نفتخیز کشور، به این شرکت واگذار شد.
بنابراین، با توجه به مطالب فوقالذکر به طور کلی میتوان گفت: کشف نفت در عصر جدید، مهمترین رخداد سیاسی و اقتصادی کشور ما محسوب میشود و سایر مسایل را تحت الشعاع خود قرار داده است و در واقع بعد از کشف نفت، هیچ مسئلهای را در کشور بدون توجه به آن نمیتوان به درستی تحلیل کرد.
از این رو، تحلیل سیاسی مسئله نفت به دلیل وسعت و اهمیت از محدوده این نوشته خارج است و ما در اینجا میخواستیم به اشتراک منافع بختیاریها و انگلیسیها در مورد مسئله نفت و مسولیتهای که در این زمینه به عهده خوانین بختیاری گذاشته شده بود به اختصار اشاره کنیم تا درک برخی از مسائل سیاسی مردم گچساران به خصوص قیام خونین ۱۹ آبان ۱۳۵۷ که در مباحث آینده به آنها خواهیم پرداخت، آسانتر شود.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید