آخرین اخبار

پنج شیر زن خطه زاگرس

سید ابوالحسن حسینی‌نیک در تاریخ جهان، تاریخ  اسلام، جنگ­های جهانی اول و دوم و تاریخ معاصر ایران، نمونه‌های حضور و مشارکت زنان در امور پشتیبانی و حمایت از مردان برای پیشبرد جنگ، فراوان به چشم می‌ خورد. کارکرد زنان در جنگ، دفاع و برقراری امنیت، تحریک و تشویق مردان، پرستاری، حفظ سنگرهای پشت جبهه و مقاومت ملی […]

اشتراک گذاری
13 February 2017
کد مطلب : 8237

سید ابوالحسن حسینی‌نیک

در تاریخ جهان، تاریخ  اسلام، جنگ­های جهانی اول و دوم و تاریخ معاصر ایران، نمونه‌های حضور و مشارکت زنان در امور پشتیبانی و حمایت از مردان برای پیشبرد جنگ، فراوان به چشم می‌ خورد. کارکرد زنان در جنگ، دفاع و برقراری امنیت، تحریک و تشویق مردان، پرستاری، حفظ سنگرهای پشت جبهه و مقاومت ملی ختم نمی شود، بلکه زنان همانند مردان در میدان‌­های نبرد حضور یافته و از خود اسطوره‌­های مقاومت و شجاعت ساخته‌­اند. «الویرا» زن شجاعی که همه میهن‌پرستان اسپانیا با احترام زیاد از او یاد می­‌کنند. مهم‌تر از «الویرا» شجاعت «ژاندارک» فرانسوی است که شاید یکی از بی‌نظیرترین حماسه­ های رزمی زنان در اروپا، داستان واقعی «ژاندارک» است.

مقام معظم رهبری درباره ایستادگی و مقاومت بانوان در جنگ فرمودند: «به خاطر دارم در سوسنگرد خانم عرب سنی‌ای زندگی می­ کرد که همسرش نابینا بود. ایشان با وجود این که چهل یا پنجاه سال داشت خیلی شجاعانه و در حقیقت مردوار از شهر دفاع می­ کرد.» معروف بود که او با چوبدستی چند سرباز عراقی را انداخته است.

در خانواده «حاجی شاه» ابتدا دختر خانه علم مبارزه را بر دوش می­ کشد. پس از شهادت وی برادرانش به جبهه می­ روند، یکی پس از دیگری شهید می‌شوند. بنابراین در این نگارش به بررسی پنج نفر از زنان خطه زاگرس که به نوعی به خاطر روحیه سیاسی و مبارزاتی خود زبانزد عام و خاص می‌باشند، پرداخته خواهد شد.

۱- بی‌بی مریم بختیاری

بی‌بی‌مریم بختیاری دختر حسینقلی‌خان ایلخانی، خواهر علیقلی‌خان سردار اسعد و همسر علی‌قلی خان بختیاری‌، فتح‌الله خان (همسر دوم) و مادر علیمردان خان بختیاری بود.

او از زنان تحصیلکرده و روشنفکر عصر بود و به طرفداری از حقوق زنان و آزادیخواهانِ جنبشِ مشروطه برخاست. وی به دلیل زندگی ایلیاتی در فنون تیراندازی و سوارکاری ماهر بود و در مواقع ضروری به یاری مشروطه‌خواهان می‌پرداخت.

بی‌بی‌مریم، یکی از مشوقین اصلی سردار اسعد بختیاری برای فتح تهران محسوب می‌شد. وی طی نامه­ ها و تلگراف‌های مختلف بین سران ایل و سخنرانی‌های مهیج و گیرا، افراد ایل را جهت مبارزه با استبداد صغیر (استبداد محمدعلی شاهی) آماده می‌کرد و همواره به عنوان یکی از شخصیت‌های ضداستعماری و استبدادی عصر قاجار مطرح بوده‌است.

بی‌بی‌مریم بختیاری، قبل از فتح تهران، مخفیانه وارد تهران شد. به مجرد حمله سردار اسعد  به تهران، پشت‌بام خانه ­ای را که مشرف به میدان بهارستان بود، سنگربندی نمود و با عده‌ای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاق‌ها مشغول جنگ شد.

این شیر زن بختیاری تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگید، نقش وی در فتح تهران، میزان محبوبیتش را در ایل بختیاری افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت، به طوری که به لقب سرداری مفتخر شد.

به پاس حمایت‌های سرسختانه، بی‌بی‌مریم از ویلهلم دوم (امپراتور آلمان) در جنگ با روس‌ها، کمان تمثال میناکاری و الماس نشان و همچنین صلیب آهنین خود را، که مهم‌ترین نشان دولت آلمان بود برای او فرستاد و وی تنها زنی بود که در دنیا توانست به دریافت این نشان نائل آید.

سردار بی‌بی‌مریم بختیاری، در سال ۱۳۱۶هـ. ش، سه سال پس از اعدام علیمردان خان بختیاری در گذشت و در تکیه بختیاری‌های تخت فولاد  اصفهان بخاک سپرد شد.

۲- خدیجه بی‌بی قشقایی

خدیجه بی‌بی دختر عبدالله‌بیگ کشکولی و همسر صولت‌الدوله قشقایی، زنی شجاع، بی‌باک، سیّاس، سخندان و دوراندیش بود که در دوران تبعید و زندانی صولت‌الدوله مسئولیت سنگین ایل را بر عهده گرفت.

احمدشاه به او لقب احتجاب السلطنه داده و رضاشاه گفته بود: ((که در طول دوران زندگیم دو نفر مرد دیدم یکی مادر دکتر امینی و دیگری همسر سردار عشایر خدیجه بی‌بی که باید به آنها نشان سپه بدهم )).

در جنگ‌های جنوب فارس که با نفاق افکنی انگلیس به وجود آمد. خدیجه بی‌بی تفنگ بدست همراه صولت‌الدوله قشقایی با ایادی اجنبی جنگید و سه تن از دخترانش از فرط تشنگی فوت کردند.

زمانی که شوهرش(صولت‌الدوله) در زندان قصر تهران حبس بود، پیش رضاشاه می­ رود و می­ گوید تو به چه حقی ایلخان را اسیر کرده ­ای تو که پسر یک قاطرچی هستی.

رضاشاه در جواب ایشان می­ گوید من پادشاه هستم، این هم تاجم. بی‌بی می­ گوید اگر با یک کلاه تو شاه می ­شوی من از فردا دستور می­ دهم که هر قشقایی یک تاج بر سر نهند. به شیراز می­ آید و به حبیب‌اله مژده دستور می­ دهد کلاهی برای قشقایی‌ها درست می‌کنی که عین تاج باشد. در نتیجه کلاه قشقایی درست می ­شود که هنوز هم به صورت تاج هست.

هنگامی که جنازه صولت الدوله را تحویل خدیجه بی‌بی خدیجه می ­دهند وی به رضاشاه پیغام داد: نامردا نشان سپه تو به دستم رسیده  . . .   باش تا صبح دولتت بدمد.

۳- بانو قدم‌خیر قلاوند

بانو قدم‌خیر قلاوند متولد ۱۲۷۸ه.ش دختر کئخا قأنی از طایفه قلاوند در بخش الوار اندیمشک، و از زنان مبارز اواخر قاجار و ابتدای حکومت پهلوی در زمان رضاخان بود. به واسطه زندگی در خانواده بزرگ طایفه، دانش مردم‌داری و نیز مهارت‌های سوارکاری و تیراندازی را با شایستگی فرا گرفت. تنها فرزند او پسری به نام محمدخان از شوهر اولش عباس بود.

قدم‌خیر زنی دلاور، رشید و خوش هیکل بود که در هنگام هجوم نیروهای رضاخان برای سرکوب عشایر (۱۳۱۱–۱۳۰۵ هجری شمسی) به سبب رشادت‌های بسیار زیاد ازجمله مبارزه مسلحانه در کنار برادرانش و کمک به رساندن خوراک و تجهیزات نبرد به نیروهای جنگی عشایری، شهرت بسیاری پیدا کرد.

این نبردها به کشته شدن شوهرش صف‌قلی‌خان و دو برادرش انجامید و اگر چه این جنگ‌ها نهایتاً به شکست عشایر انجامید، دلاوری‌های قدم‌خیر و دوشادوش شدن با جنگاوران عشایر و ویژگی‌هایی مانند وفاداری و ذلت ناپذیری از او در میان مردم لر چهره‌ای محبوب و افسانه‌ای ساخته است.

خانم “فریا استارک” نویسنده کتاب سفرنامه لرستان، ایلام و الموت در مورد قدم‌خیر می‌نویسد: «داستان قدم‌خیر یعنی زنی که پنج سال قبل با دولت جنگیده بود را برایم روایت می‌کرد که قدم‌خیر زنی زیبارو و با پسر عموی خود ازدواج کرده بود. زن و شوهر عادت داشته‌اند که با هم به جنگ دشمنان بروند. قدم‌خیر مانند مردان ایل سوار بر اسب تیراندازی می‌کرد».

وقتی که گوینده لر شجاعت‌های قدم‌خیر را با آن همه برازندگی و زیبائی و دلاوری می‌ستاید، شنونده به یاد حماسه گردآفرید شاهنامه فردوسی حکیم طوسی می‌افتد. بانو قدم‌خیر قلاوند، در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی چهار سال پس از کشته شدن برادران و شوهرش در شوش درگذشت و در قبرستانی کنار پل قدیم دزفول به خاک سپرده شد.

۴- فرنگیس حیدرپور

فرنگیس حیدرپور متولد سال ۱۳۴۱ از روستای «گور سفید» گیلان‌غرب استان کرمانشاه است. اکثر آنهایی که سفری به کرمانشاه داشته‌اند، و برای اولین بار مجسمه زن تبر به دست را که در یکی از میادین این شهر قرار گرفته، را دیده‌اند؛ از خود می‌‌پرسند که این زن کیست؟ مگر چه کرده که تندیس او را اینچنین نصب کرده‌اند؟

فرنگیس حیدرپور در جریان جنگ تحمیلی با رشادت و شجاعت خود حماسه‌ای را آفرید که بر اثر آن به شیرزن ایران شهرت یافت.

ماجرای فرنگیس به روزهای آشفته‌حالی دختر جوانی برمی‌گردد که هنوز رخت عزای برادر شهیدش را به تن داشت که خبر شهادت اعضای خانواده‌اش را در حادثه اصابت گلوله توپ دشمن به اتومبیل حامل‌شان می‌شنود.  این شیرزن کرد می‌گوید: «سال ۵۹ که کشور عراق به روستای گور سفید حمله کردند، خیلی شهید دادیم، مردم مجبور شدند فرار کنند و در دره و کوه‌ها مخفی شوند. در این جریان از اعضای خانواده من هشت نفر (۱برادر شهید، ۲ برادر تحت اسارت، دایی، عمو، پسر دایی، دختر دایی، دختر عمو و …) شهید شدند.

همان روز نزدیکی‌‌های غروب بود که تشنه و گرسنه شدیم، من با پدر و برادر خود به روستا آمدیم تا غذایی پیدا کنیم و با خود ببریم که هیچ چیزی هم پیدا نمی‌شد.

در این موقع  نزدیک رودخانه دو سرباز دشمن را دیدیم، از دست آنها به شدت خشمگین بودم، من تبر به دست، به سمت آنها حمله‌ور شدم که یکی از آنها را کشتم و دیگری را زخمی کردم و در نهایت به اسارت درآوردم. در موقع این حادثه ۱۸ بهار از عمرم گذشته بود.

این زن شجاع در پاسخ به اینکه آیا آن تبر را هنوز در اختیار دارد یا خیر می گوید: در دیداری که با سرلشکر فیروزآبادی در تهران داشتم به دلیل ممنوعیت حمل آن در هواپیما آن را به ایشان تقدیم کردم.

۵- کوکب حاتمی

کوکب حاتمی بانوی مبارز انقلابی و شاعر ۹ کتاب شعر در حوزه مقاومت و دفاع مقدس که زندگی پر فراز و نشیبی را قبل از انقلاب اسلامی تا به امروز داشته است.

وی متولد شهر مسجدسلیمان و ساکن شهرستان گچساران از توابع استان کهگیلویه و بویراحمد است.

در اواخر مقطع دبیرستان، با “فاطمه سیدی” یکی از فعالان مبارزه با رژیم شاهنشاهی آشنا شد و پس از شرکت در چندین جلسه، با شخصیت امام خمینی (ره) و اهداف عالیه ایشان آشنا شد و بعد از آن بود که فعالیت‌های ضد رژیم پهلوی را آغاز نمود.

وی در جریان فعالیت گروه مؤتلفه اسلامی بود که ماموریت یافت برای نفوذ در بدنه ارتش، امتحان ورودی ارتش را در پادگان عباس آباد تهران به عمل آورد و وارد آنجا بشود اما چند ماه بعد از حضورش در ارتش توسط ماموران ساواک شناسایی شد. او را برای بازجویی ابتدا به زندانی در مسجدسلیمان و سپس زندان اهواز و نهایتاً به زندان تهران منتقل کردند و مورد آزار و شکنجه قرار دادند.

یکی از این شکنجه‌ها تزریق آمپول‌های فراموشی بود که در طول ۵ سال و اندی اسارتش در زندان‌های رژیم پهلوی به دلیل تزریق بیش از حد آن، حافظه‌اش را از دست داد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مدت دو سال در بیمارستان تحت درمان بود. روزها می‌گذشتند و او همچنان هیچ چیزی از گذشته‌اش نمی‌دانست.

خانواده‌اش گمان می­ کردند که ماموران ساواک او را به شهادت رسانده‌اند و حتی برایش مراسم ترحیم برگزار کرده بودند اما نمی‌دانستند که او در بیمارستان تهران تحت درمان است.

عمل‌های جراحی پزشکان برای بازگرداندن حافظه او و تعدادی دیگر از شکنجه شدگان جوابگو نبود و پزشکان معتقد بودند که بازگشت حافظه بستگی به خود آنها دارد، تا اینکه شروع جنگ تحمیلی و پخش تصویر بمباران مسجدسلیمان توسط رژیم بعث عراق در تلویزیون تلنگری به او وارد کرد و باعث شد حافظه‌اش را بدست بیاورد، چرا که زادگاهش در این شهر بود.

همین باعث شد پس از پیگیری‌های انجام شده خانواده‌اش پی به زنده بودنش ببرند و سال ۶۰ بود که به دیدارش رفتند.

اما بعد از بازگشت او به خانه‌اش، خواهر و برادرش بر اثر حادثه‌هایی دلخراش از دنیا رفتند و او را تنها گذاشتند. خودش می‌گوید: «کاش هرگز حافظه‌ام را به دست نیاورده بودم و در همان حال می­ ماندم و این صحنه­های تلخ زندگی­ام را به چشم نمی­دیدم، آنقدر زندگی ­ام با فراز و نشیب رو‌به‌رو شده ­اند که یادآوری آن روزها باعث بغض و گریه­ ام می ­شود.

این مطلب بدون برچسب می باشد.

One response to “پنج شیر زن خطه زاگرس”

  1. Anonymous says:

    ایل من بخارای من .درودبرشیرمردان ایل قشقایی ایل بختیاری

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *