آخرین اخبار

سهم رعایای دیروز و ملت امروز در استانی محروم!

(این نوشتار نه به تاسی از احزاب است نه مغرضانه نسبت به کشور عزیزمان ایران و صرفا درد جوانان و جامعه بیمار این روزهای استان کهگیلویه و بویراحمد است)

اشتراک گذاری
28 مهر 1395
کد مطلب : 2212

(این نوشتار نه به تاسی از احزاب است نه مغرضانه نسبت به کشور عزیزمان ایران و صرفا درد جوانان و جامعه بیمار این روزهای استان کهگیلویه و بویراحمد است)

در این آشفته بازار به دنبال ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ بودیم که ﺩﺭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍن باشد و ﺩﻝ ﺩﺭ ﮔﺮﻭ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ و همراه با مردم باشد، اما  گویا کور خواندیم و بر در کاهدان ماندیم

ﺳﻼﻣﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺖ

ﺳﺮﻫﺎ ﺩﺭ ﮔﺮﯾﺒﺎﻥ ﺍﺳﺖ

ﮐﺴﯽ ﺳﺮ ﺑﺮ ﻧﯿﺎﺭﺩ ﮐﺮﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺘﻦ ﻭ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ

ﻧﮕﻪ ﺟﺰ ﭘﯿﺶ ﭘﺎ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ، ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ

ﮐﻪ ﺭﻩ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻭ ﻟﻐﺰﺍﻥ ﺍﺳﺖ

روزگاری است که هتک حرمت شده ایم! از بیکاری به فنا رفتیم و جوانان و نوجوان، عنان از کف داده، چاره در خودکشی می بینند. هیچ چیز دیگر در این وضعیت برایشان مهم نیست و این طنز تلخیست که بر کهگیلویه و بویراحمد این سالها حکم فرما شده است.

اگر به قول مسئولان، غرب و اسراییل و دشمنان واهی -که برای انحراف اذهان جوانان کمر بسته اند-، و از خودبیخودی جوانان را می خواستند امروز با سوق جوانان به اعتیاد و مشروبات، مخدرات صنعتی، دزدی و دعواهای خیابانی مرگ بار ناشی از ناتوانی در کنترل اعصاب، در خانواده ها و چه در بین عموم، آنها به هدفشان رسیدند و هم برخی مسئولان داخلی ما، که معترضان معتاد را بهتر از معترضان سالم می خواستند.

جوانانی پرشور و مستعد را پروراندیم، مقابل ظلم ایستادیم، با توجه به جمعیت مان بالاترین شهدا را نثار میهن کردیم.(نوش جان تان باد نامسئولان امروز)

نه باج خواستیم و نه گرفتیم نه مفت خوردیم و نه مفت گرفتیم! از نوجوانی کمک کار پدران در شهرهای بزرگ کار کردیم، چرا که جبر حاکم بر خانواده ها و فقر حاکم بر شهر و آبادی مان چنین می خواست.

در طول تاریخ به نام قوم لر حق کسی را پایمال نکردیم اما در عصر امروزی حق مان را پایمال شده می بینیم، گچساران در دوران هشت ساله احمدی نژاد نفتش به چند برابر استخراج شد اگر همانطور پیش می رفت مسجد سلیمانی می ماند از آن که ذخایرش دگر حرفی برای گفتن نداشت، اما در چه اموراتی و در کجای این استان هزینه شد؟ همچنان فقر مالی حاکم بر جوانان گچساران را و دیگر نقاط استان را به نظاره نشسته ایم.

کهگیلویه بزرگ دخل و خرجش کشاورزی بود، آبش از پیش روی چشممان به بوشهر سرازیر شد!!!

یاسوج قطب مهاجر پذیر استان آسیب پذیر شد و معتاد خیز، هر کس زمینی داشت فروخت تا در رفاه امورات بگذراند.

پناه بردن به عسلویه و انبارهای تره بار شهرهای همجوار، دیگر کفاف اشتغال جوانان را نمی دهد. به یکی از مسئولین، جوانان کهگیلویه آتش زیر خاکسترند، آری اگر حق مان ادا نشود یا همه می شویم خاکستر و یا دگر خاکستری نیست.

23 سال پیش رهبری به کهگیلویه آمد تا به امروز حرف و دستوراتش روی زمین ماند و آب شد و اجرایی نشدند.

حال مردم هنوز امیدوار ما، دلخوش به دستورات دولت های ادواری پاک دستان! و تدبیر و امید! و جدیدا رییس قوه قانونگذار شده اند!

چه روستاهایی که در بی آبی و سوء مدیریت مسئولین در بخش آب که بیشتر خیانت به مردم کردند، خالی از سکنه به حاشیه شهرها گریختند. سرمایه دامپروران دام شان بود آن هم به یکجا هزینه تحصیلات فرزندانشان شد.

روی سخنم با دولت های سیاست باز چپ و راست است که اگر دانشگاه محلی برای کسب علم و تخصص برای راهیابی جوانان به بازار کار بود، امروز باید جوابگوی این سوال باشید، “مگر دانشگاه طویله بود که درش را باز گذاشتید، صدها هزار دانشجو پذیرش شد و امروز در مقابل اشتغالشان پاسخگو نیستید؟

 مسئولانی که خود را وقف ملت نمی دانند، خدمتکار و خدوم ملت بعضا نیستند، به اشرافیگری و ارباب مابانه گری روی اوردند، بدانند نه در مقابل خاندان پهلوی نه هیچ حکومتی سر خم نکرده ایم چرا که اگر مقابله کردیم با دشمن خارجی به خاطر، دین، عزت، شرف، آبرو و ناموس این خاک بود. حکومت پهلوی و عمالشان یعنی برخی خوانین و کدخدایان جبار، پیشرفت و خاک را مختص به خود و فرزندانشان می دانستند و مردم را رعایای خود می پنداشتند، لقب هایی که به آنچنان با زور به دست آمدند وبرخی از مسئولان امروزی که با تملق و بازیهای درون حزبی قدرت گرفتند چه تفاوتی دارند؟

 آیا غیر از این است که هر دو سیستم لیبرالی و اشرافی گری را بسط دادند. نقش رعایای دیروز و عموم ملت در حکومت مستضعفان این بود که ثروتمندان پرنفوذ و قدرتمند تر و رعایا و عموم ملت نادیده تر گرفته شوند!؟ به راستی آیا این معیار و اهداف انقلاب مستضعفین بود؟

نقش و سهم رعایای دیروز و عموم ملت امروز در پیشرفت و رفاه و انقلاب و ثروت های خدادادی در کجای قوانین و عرف حکومتی تعریف و یا اجرایی، و کجا نهادینه شد؟

استانی فلک زده که همیشه در آمار اقتصادی، سیاسی، پیشرفت و آبادانی در قعر گمنامی و بی توجهی به سر بردیم.

چه کسی پاسخگوی فسادهای اداری، بانکی و نفتی که اقتصاد و منشاش از لیکک و گچساران کهگیلویه و بویراحمد است؟

از استخدامی هایی که در کشور می شود چه سهمی برای جوانان مان قائل شدند؟

به غیر از پرداخت پول های هنگفت به شرط ثبت نام بدون اطلاع از فسادهای استخدامی در کشور که پشت پرده نیروها انتخاب و ما تنها بازیچه شان بودیم.

این فسادها را چگونه بپذیریم و در شرایط فقر استان مان سکوت کنیم، اگر سهم ما از حق مان را نمی دهید ما که می دانیم فساد شایع و اشباع شده است اقلا سهم ما از فسادی که به خودمان می کنید را بدهید!

اگر بر شما آنانیکه اعتقادات و باورهای مردم را نشانه رفته اید حرام نیست، قطعا بر ما هم حرام نیست.

امروز فرزندان رشید کهگیلویه و بویراحمد ساکن قبرستان، دست کمی از زندگان روی زمین ندارند، آنهایی که بیرون نفس می کشند بیشتر حسرت زیر خاک را می کشند و پدران و مادرانی را میبینیم که پرپر شدن جوانانشان بر اثر اعتیاد، تصادفات، بی پولی، بیکاری و افسردگی تنها نظاره گر و افسوس خورند

به قلم: ب.ک

این مطلب بدون برچسب می باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *