آخرین اخبار

خودکشی در استان از منظر مقاله ها

تا کی شاهد خودکشی جوانان باشیم؟ موضوع خودکشی چند سالی است که به یکی از معضلات اجتماعی در جهان و به تبع آن در استان کهگیلویه و بویراحمد تبدیل شده است. هر روز از گوشه و کنار این شهر خاموش خبر هایی مبنی بر خود سوزی در زنان، حلق آویز در مردان و … منتشر […]

اشتراک گذاری
13 September 2016
کد مطلب : 272

تا کی شاهد خودکشی جوانان باشیم؟

موضوع خودکشی چند سالی است که به یکی از معضلات اجتماعی در جهان و به تبع آن در استان کهگیلویه و بویراحمد تبدیل شده است. هر روز از گوشه و کنار این شهر خاموش خبر هایی مبنی بر خود سوزی در زنان، حلق آویز در مردان و … منتشر میشود اما به راستی تا کی شاهد این رویدادها باشیم.

دختری بر اثر تجاوز، مردی بر اثر نداشتن مایحتاج زندگی، پسری در اثر شکست در تحصیل و قبول نشدن در دانشگاه، دختری در اثر آلوده شدن به ایدز، و دختر و پسری در اثر اختلافات خانوادگی و … خودکشی می کنند. تا کی باید شاهد پرپر شدن آرزوهای خانواده هایی باشیم که با بغرنج ترین شرایط ممکن فرزند بزرگ می کنند ولی در عین سادگی و ناباوری  به زندگی خود پایان می دهند.
یکی از عمده ترین دلایل خودکشی همیشه محروم فقر و افسردگی است، جوانان تحصیل کرده ای که آخرین جرقه های امیدشان بعد از فارغ التحصیلی خاموش می شود و چاره زندگی را در جهانی دیگر می جویند.

این اخبار دل خراش نه تازگی دارد و نه پایانی، تا جاییکه به بحرانی برای این شهرستان تبدیل شده است. آیا زمان آن نرسیده است که مسولان بیش از پیش چاره اندیشی کنند؟

 

**تحلیل جامعه‌شناختی پدیده‌ی «خودکشی» در جوامع در حال گذار

مصطفی خالق‌پور

در سال‌های اخیر شاهد روند روبه‌رو میزان «خودکشی» (suicide) در میان اقشار مختلف مردم به‌ویژه طبقه متوسط، جوانان و دانشجویان هستیم، به‌گونه‌ای که خبر «خودکشی» پای ثابت ابزارهای اطلاع‌رسانی، از صداوسیما گرفته تا روزنامه‌ها، سایت‌ها و خبرگزاری‌ها شده است. این پدیده در کشور ایران صورت متمایزی به خود گرفته است؛ به این شکل که با ورود موج مدرنیته به ایران، این کلان‌شهرها بودند که بیشترین آمار خودکشی را به خود اختصاص داده‌اند، اما امروز، پدیده‌ای عجیب در حال رخ دادن است. به این معنی که شهرها و استان‌های کوچک و پیرامونی در میزان خودکشی از کلان‌شهرها پیشی گرفته‌اند؛ به‌گونه‌ای که سه استان کوچک و پیرامونی ایلام، چهارمحال‌وبختیاری و کهگیلویه‌وبویراحمد بیشترین میزان خودکشی را، به نسبت جمعیت، به خود اختصاص داده‌اند؛ اما منشأ و علت این تعداد از خودکشی در استان‌های پیرامونی چه می‌تواند باشد؟ چرا در حال حاضر، گرایش به خودکشی، عمدتاً در شهرهای پیرامونی به چشم می‌خورد؟ این نوشتار در پی آن است که ضمن ارائه‌ی بحثی نظری از منظر جامعه-شناسی امیل دورکیم به پدیده خودکشی، به چرایی رخ دادن آن در کشورهای در حال گذار مانند ایران بپردازد و درنهایت به این پرسش پاسخ دهد که چرا در ایران، استان‌های پیرامونی نسبت به استان‌های مرکزی در سال‌های اخیر، میزان خودکشی بالاتری دارند.

دورکیم در کتاب «تقسیم کار» خود براین اعتقاد است که خودکشی همراه با تمدن ظاهر می‌شود و یا حداقل آنچه به شکل خودکشی در جوامع فروتر ملاحظه می‌شود، خصوصیات ویژه‌ای دارد. استدلال دورکیم به این شرح است که خودکشی را باید یک رخداد به هنجار و عادی قلمداد کرد اما افزایش ناگهانی میزان خودکشی در برخی از گروه‌های جامعه و یا کل جامعه یک رخداد نابهنجار و نشان‌دهنده‌ی اختلال‌های نوپدید در جامعه است.

دورکیم استدلال می‌کند که در پراکندگی خودکشی در اروپا، خودکشی در بین کاتولیک‌ها کمتر و بین پروتستان‌ها بیشتر است و این نتیجه را به عامل دینی کاتولیک‌ها پیوند می‌دهد و بر نقش انتظامات و آموزه‌های دینی مذهب کاتولیک در جلوگیری از خودکشی بین کاتولیک‌ها تأکید دارد. وی در مورد عامل دین معتقد است «این‌که مذهب، انسان را در مقابل خودکشی حفظ می‌کند به این دلیل است که مذهب خود یک اجتماع است و ممکن است کارکرد اجتماع را هم داشته باشد».

مدل دورکیم در مورد قدرت بازدارندگی دین در مورد ارتکاب به خودکشی نشان داده است که افراد مذهبی کمتر دست به خودکشی می‌زنند زیرا که زندگی خود را متعلق به خدا می‌دانند و معتقدند که تنها خداوند می‌تواند در زمان مقرر زندگی آن‌ها را بگیرد.

وی در کتاب «خودکشی» عوامل اجتماعی خودکشی را به چهار صورت دسته‌بندی می‌کند:

الف. خودکشی خودخواهانه (Egoistic): دورکیم این نوع خودکشی را خاص جوامع و اجتماعاتی می‌داند که دارای فلسفه و سنت فردگرایی، استقلال‌طلبی افراد، خوداتکایی و خودکفایی هستند. در چنین جوامعی به‌واسطه‌ی میزان کنترل اجتماعی و فشار جمعی بسیار کم، تضعیف روحیه جمعی، بی‌طرفی سازمان‌های اجتماعی در مسئولیت‌های فردی، غلبه مناسبات و روابط ثانویه و رسمی بر روابط اولیه و عدم تعلق عمیق فرد به گروه، کمبود یا اختلال شدید همانندسازی با گروه‌های اجتماعی و عدم پشتیبانی اجتماعی و سرپرستی عاطفی و روانی سازمان‌ها از فرد سبب افزایش تمایل او به خودکشی در شرایط بحرانی می‌گردد. در این جوامع، افراد شدیداً به اراده خود وابسته‌اند و رفتار خود را بنا به میل شخصی‌شان تنظیم می‌کنند و ارزش‌های حاکم بر جامعه در انتخاب آن‌ها تأثیری ندارد. البته این میزان فردگرایی بسته به جوامع متفاوت، تغییر می‌کند.

ب. خودکشی دگرخواهانه (Altruistic): خودکشی دگرخواهانه بیشتر در جوامع ابتدایی و به‌صورت یک وظیفه اجتماعی تجلی پیدا می‌کند؛ مثل رسم ساتی هندوان یا خودکشی مردان در آستانه سالمندی و افراد بیمار در قبایل فیجی و مانگا. در این‌گونه جوامع میزان کنترل و فشار گروهی به‌شدت بالا، تعلق گروهی بسیار عمیق و همانندسازی با گروه بسیار شدید است تا حدی که موجودیت فردی مستقل از موجودیت گروهی نامفهوم قلمداد می‌شود و درمجموع، می‌توان گفت که در این‌گونه جوامع، تقسیم‌کار محدود، احساس همبستگی بالا و پیوند و احساس یگانگی به علت همانندی شرکت در آداب‌ورسوم مشترک هست. گاه به‌ویژه در زمان جنگ، افراد ممکن است زندگی خود را درراه به انجام رسانیدن بعضی از اهداف ارزشمند گروهی فدا نمایند؛ چنانچه این‌گونه رفتارها به‌عنوان یک شجاعت و ازخودگذشتگی بار ارزشی فوق‌العاده مثبت گرفته و مورد تائید واقع می‌شود، لذا سربازان و داوطلبان جنگی برای مأموریت‌های خطرناکی که می‌دانند هیچ‌گونه شانسی برای زنده ماندن ندارند، داوطلب می‌شوند.

ج. خودکشی آنومیک (Anomic): خودکشی آنومیک معلول عدم تعادل، دگرگونی ساختاری، وقفه ناگهانی شدید یا تغییرات عمیق و سریع سازمان‌ها و نظام‌های اجتماعی است که خود این عوامل، معلول کسادی سازمان اقتصادی، ازهم‌پاشیدگی ارزش‌های سنتی، تورم، تغییر حکومت و انقلاب و … است. چهار شاخص در بروز این نوع خودکشی مؤثر است: تغییرات سریع اجتماعی، آشفتگی در نظام جمعی و نظم عمومی جامعه، داشتن مشاغل حرفه‌ای و لیبرال، طلاق و درنتیجه‌ی آن، اغتشاش در روابط بین هدف و وسیله‌ی خانواده.

د. خودکشی تقدیرگرایانه (Fatalistic): این خودکشی نوعی عکس‌العمل به بازبینی، کنترل و تنظیم اجتماعی جامعه است؛ یعنی زمانی که جامعه به حد مفرط و شدیدی دست به «ایجاد نظمی دستوری» می-زند (فرد به‌شدت تحت انقیاد و تقلید اجتماعی قرار دارد و هر چیزی تحدید شده، کنترل‌شده، منظم، خشک و بی‌روح است). در این مواقع، حق گزینش از افراد سلب شده و فرد تحت شرایط اجباری، نمی‌تواند اهداف و راه‌های رسیدن به آن‌ها را فراهم کند و سرانجام به قضا و قدر تن دهد.

به‌طور خلاصه، دورکیم خودکشی را برحسب دو متغیر مستقل، یعنی یکپارچگی و هنجار، تشریح و تبیین می‌کند. یکپارچگی و هنجار اگر بیش یا کمتر از حد معمول باشد باعث خودکشی می‌شوند. ازاین‌رو بالا بودن میزان یکپارچگی (دگر خواهی) و پایین بودن میزان یکپارچگی (خودخواهی) و نیز بالابودن میزان هنجار‌ها (تقدیرگرایی) و پایین بودن میزان هنجارها (هنجار گسیختگی) باعث خودکشی می‌شود. خودخواهی و هنجار گسیختگی علل اصلی خودکشی در دنیای مدرن است.

اما خودکشی در جامعه ایران از کدام سنخ می‌تواند باشد؟ برای پاسخ به این سؤال باید طبقه‌بندی «جوامع» در علم جامعه‌شناسی را توضیح داد و در ادامه، به رابطه بین انواع خودکشی و انواع جوامع پرداخت. رویکردهای مختلف جامعه‌شناسی، با عناوین مختلف، همه جوامع بشری را در سه‌طبقه قرار می‌دهند. طبقه اول جوامع سنتی است که وضعیت ارگانیکی دارند و ارزش‌های متصلب سنتی بر آن‌ها حاکم است. رابطه بین اعضای جامعه بر اساس یک «روح» یا «کلیت» مانند اجتماع، مذهب، قبیله، طایفه و …تنظیم می‌شود. این کلیت، معنا بخش زندگی افراد است و اگر کسانی دست به خودکشی می‌زنند نیز در خدمت همین کلیتِ معنا بخش زندگی است. خودکشی شایع در این‌گونه جوامع، خودکشی دگرخواهانه است. دورکیم این نوع جوامع را جوامع ارگانیکی می‌نامد. نوع دوم جوامع صنعتی و مدرن است که وضعیت مکانیکی دارند و ارزش‌های مدرن و فردگرایانه بر آن‌ها حاکم است. روابط بین اعضای جوامع نوع دوم بر اساس اخلاق حرفه‌ای مدرن تنظیم می‌شود، این اخلاق حرفه‌ای قراردادی است و برعکس اخلاق سنتی که مبتنی بر کلیت‌هایی مانند مذهب است، بر عقل فردی تکیه دارد. اخلاق در جوامع مدرن فردگرایانه است و به ذره‌ای شدن جامعه می‌انجامد. همین ذره‌ای شدن، منجر به ازهم‌گسیختگی هنجاری و درنتیجه ایجاد خلاء در زندگی می‌شود که درنهایت افراد خودکشی را به‌عنوان تنها راه رهایی این ازهم‌گسیختگی در پیش خود می‌بینند. خودکشی رایج در جوامع مدرن، به دلیل حاکمیت ارزش‌های فردگرایانه، از سنخ خودکشی فردگرایانه است. نوع سوم جوامع در حال گذار است. جوامع در حال‌گذار حالت ترکیبی و بینابینی دارند، به این معنا که ارزش‌های سنتی تا حدودی کارکرد خود را در معنا بخشی به زندگی افراد ازدست‌داده و ارزش‌های مدرن نیز آن‌چنان نهادینه نشده‌اند که پاسخگوی این کارکرد معنا بخشی باشند. در چنین وضعیتی جامعه شکل آنومی (بی‌هنجاری) به خود می‌گیرد. آنومی به این معناست که افراد به لحاظ اخلاقی و ارزشی بلاتکلیف‌اند و تعریف خوب و بد بودن ارزش‌ها برای آن‌ها ممکن نیست. خودکشی آنومی معمولاً سازگار با این نوع جوامع است.

اکثر تحلیل‌های صورت گرفته پیرامون جامعه امروزی ایران، کشور ما را در طبقه سوم قرار می‌دهند؛ یعنی جوامع آنومیک که به لحاظ ارزشی در حال گذار هستند. در جوامع در حال گذار، ارزش‌های سنتی به‌طور کامل از بین نرفته‌اند اما درعین‌حال کارکرد سنتی خود را ازدست‌داده‌اند، از طرفی ارزش‌های مدرن نیز به‌طور کامل نهادینه نشده‌اند اما وجود و تأثیرگذاری آن‌ها را نیز نمی‌توان انکار کرد. این وضعیت باعث درهم‌آمیزی و اختلال کارکردی در ایران شده و منجر به بلاتکلیفی ارزشی – هنجاری سوژه‌های انسانی شده است. سوژ‌ها نیز راه رهایی از این وضعیت بی‌بنیاد و ازهم‌گسیخته را اقدام به خودکشی می‌دانند؛ بنابراین می‌توان گفت پدیده «خودکشی» در ایران معاصر بیشتر وضعیتی آنومیک دارد.

اما اینکه چرا در شهرهای کوچک و پیرامونی این پدیده شایع‌تر است نیز در همین چارچوب قابل‌فهم است. بر اساس شواهد تاریخی، شهرهای پیرامونی مانند یاسوج، ایلام، شهرکرد و … از یک ساختار اجتماعی عشیره‌ای برخوردار بودند که درگذشته همین ساختارِ همبسته، افراد را مانند ملاطی به هم چسب می‌کرد و به زندگی آن‌ها معنا می‌بخشید. موج مدرنیته که مخرب ارزش‌های سنتی و محدود محلی است، در چند دهه اخیر در استان‌های پیرامونی شدت یافته است و به تحولات ساختاری همه‌جانبه در این استان‌ها انجامیده است. با تحولات صورت گرفته، دیگر ساختار اجتماعیِ ارگانیکِ عشیره‌ای کارکرد همبستگی خود را ازدست‌داده است و از طرفی ساختار اجتماعیِ مکانیکِ مدرن نیز نهادینه نشده است و حالتی سطحی و روبنایی پیداکرده است. این ترکیب و درهم‌آمیختگی ساختاری به حوزه ارزش‌ها و هنجارها نیز سرایت یافته است که نتیجه آن بلاتکلیفی ارزشی سوژه‌های انسانی است و خودکشی می‌تواند پاسخ مناسبی به این وضعیت آنومیک و بلاتلکیفی ارزشی باشد؛ بنابراین می‌توان پیش‌بینی کرد که روند روبه رشد خودکشی در استان‌های پیرامونی، در صورت نبود نهادهایی که بتوانند کارکرد معنا بخشی به زندگی افراد را انجام دهند، همچنان تداوم داشته باشد و هرروز تعداد بیشتری برای رهایی از این وضعیت اجتماعی، مرگ را بر زنده‌بودن ترجیح دهند. در چنین وضعیتی راه‌حل اصلی پیش‌گیری از پدیده‌ی روبه‌رو خودکشی، نهادمند کردن ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی در درون افراد است که تحت عنوان جامعه‌پذیری از آن یاد می‌شود.

**خودکشی در کهگیلویه و بویراحمد مصیبتی عظما / چرا خودکشی؟

سید حامد حق پرور

– مدتها و شاید چندین سال است که به یاد نمی آورم از ته دل خندیده باشم و شادی کرده باشم. این سخن یک نفر از کسانی است که چند روز پیش با او در مورد امید به زندگی و رضایت از زندگی صحبت می کردم.

محمد که از فرهنگیان آموزش و پرورش می باشد و وضعیت مالی مطلوبی هم دارد از ماشین و خانه و زمین و فرزند سالم و خانواده سالم، اما می گوید خیلی وقت که با تمام وجود شاد نبوده است. وقتی از او پرسیدم چرا شاد نیستی دلایل متفاوتی برایش وجود داشت که در ادامه مطلب به آنها خواهیم رسید.

اصولا کشور ایران که کشوری مسلمان نشین در وهله اول و شیعه مذهب با اکثریت قاطع در وهله دوم می باشد در سال۲۰۱۶میلادی توانسته است در بین۱۵۷کشوری که مورد مطالعه قرار گرفته اند رتبه۱۰۵را از نظر شادکامی بدست آورد (شاخص های شاد بودن عبارتند از شادی یک حالت ذهنی یا احساسی خوب بودن توسط احساسات مثبت یا لذت بخش تعریف می شود، که البته انواع روش های فلسفی، دینی، روان شناسی و … سعی در تعریف شادی و علت های آن کرده اند). ما معتقدیم که اسلام یک دین کامل از همه نظر می باشد و نزد خداوند هم چنین است«إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام‏» (آل عمران، ۱۹) و واقعا هم همینطور می باشد. اما سوالی که پیش می آید این است که چرا در کشوری که بالای۹۰%آن جامعه به چنین دین کاملی اعتقاد دارند مردم آن در این درجه از افسردگی بسر می برند؟ آیا دین اسلام به خوبی پیاده نشده است؟ آیا مردم به معنای واقعی به اسلام اعتقاد ندارند؟ آیا در اجرای دین اسلام در جامعه گزینشی عمل می شود؟ اینها تنها چند سوالی است که به ذهن مخاطب متبادر می شود.

باید در جواب گفت که بله، دین نه خوب اجرا می شود و نه به طرز یکسان مردم جامعه را در بر میگرد و علت آن هم گزینشی شدن دین اسلام در جامعه ایران است. یعنی خیلی ها دین را طبق سلیقه خود تفسیر و اجرا می کنند و نتیجه آن هم می شود فساد، دزدی، رانت، افسردگی، ناامیدی، عدم رضایت از وضعیت زندگی و هزاران اما و اگر دیگر.

اگر دین به معنای واقعی خود در جامعه اجرا و پیاده میشد رتبه فساد اداری در ایران طبق گزارش سازمان شفافیت بین المللی ایران در بین۱۷۵کشور، رتبه۱۳۰ را بدست نمی آرود. اما اینجا شبهه ای پیش می آید و آن هم این است که کشورهای حوزه اسکاندیناوی(دانمارک،سوئد، نروژ و…) چطور با وجودی اصلا دین را در امور اجرایی خود دخالت نمی دهند جزو ۱۰کشور برتر در مبارزه با فساد هستند؟ باید گفت این کشورها به اخلاق معتقدند، وقتی دین را دخیل نمی کنند. اما آیا اخلاق از دین بالاتر است؟ پاسخ منفی است و باید گفت اخلاق از اصول دین می باشد.

وقتی چندین شاخص دیگر در مورد امید به زندگی را بررسی می کنیم مشاهده می کنیم که متاسفانه باز ایران رتبه خوبی ندارد. طبق گزارشی که موسسه گالوپ در سال۲۰۱۴ مبنی بر بررسی وضعیت خشنودی و خوشحالی در بین ۱۳۸ کشور منتشر کرد، عراق نخستین کشور غمگین جهان معرفی شده است. بعد از عراق، کشورهای ایران، مصر، یونان و سوریه به ترتیب به عنوان ناشادترین کشورهای جهان معرفی شدند. این مهم دوباره ما را متوجه این مطلب می کند که آیا در دین اسلام به شاد زیستن و مبارزه با ناراحتی نسخه ای تجویز نشده است؟ آیا در دین اسلام و عالم تشیع لذت بردن از زندگی گناه محسوب می شود؟ قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ«بگو به فضل و رحمت‏خداست که [مۆمنان] باید شاد شوند و این از هر چه گرد مى‏آورند بهتر است .(یونس/۵۸) » دوم اینکه حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: فرح و شادمانی باعث بهجت و انبساط روح و مایه ی تهییج وجد و نشاط است. سوم اینکه حضرت رسول اکرم  (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: مخلوق خداوند عموماً عیالات خدا هستند و محبوب ترین فرد نزد خداوند کسی است که به عیالات خدا نفعی برساند و خانواده ای را شاد نماید.

در بالا مشخص شد که دین هم با شاد بودن مخالفتی ندارد البته شادی کنترل شده و نه عیاشی گری. که البته این دو، دو مقوله جدا از هم هستند.

در بحث میزان رضایت از زندگی و درآمد باید گفت که موسسه پژوهشی لگاتوم(Legatum)، در شاخص رفاه جهانی سال ۲۰۱۵ کشور ایران را در میان ۱۴۲ کشور در رتبه ۱۰۶ قرار داد.(شاخص های رفاه عبارتند از گزارش انتخاب زیرشاخص‌ها عبارتند از: اقتصاد؛ کارآفرینی و فضای کسب و کار؛ حکومت و حکمرانی؛ آموزش؛ بهداشت؛ امنیت و ایمنی؛ آزادی فردی؛ و سرمایه اجتماعی.)

بر اساس گزارش پایگاه خبری اینترنشنال بیزنس تایمزاز نظر سطح کیفیت زندگی کشور ایران در بین۱۱۰کشور، رتبه۸۷ را کسب نموده است.(شاخص های سطح کیفیت زندگی عبارتند ازبراساس سطح درآمد سرانه و هزینه های سبد خانوار، سطح دسترسی به کالاها و خدمات مناسب و با کیفیت و خدمات بهداشت و درمان).

در بین۲۱۴کشوری که بانک جهانی در سال۲۰۱۴از نظرمیزان درآمد سرانه بررسی نموده است رتبه ایران۱۱۰بوده است.

همه اینها نشان دهنده این هستند که متاسفانه جامعه ایران حال روز خوبی ندارد. نه در مبارزه با فساد و رانت، نه تامین کیفیت مطلوب زندگی و هزاران مسئله ای که باعث رفاه مردم و لذت آنها شود. خوب پر واضح است که نباید انتظار داشت این مردم شاد باشند و امیدی به آینده داشته باشند. امید و رضایت با شعار و وعده امروز و فردا محقق نمی شود. بلکه زمانی حاصل می شود که در زندگی مردم قابل لمس باشد.

در نگاهی کوچکتر اگر بخواهیم استان کهگیلویه و بویراحمد را در مقایسه با آمار بالا بسنجیم با کمال تاسف وضعیت خیلی خطرناک می شود وقتی می بینیم که طبق اطلاعات مرکز آمار ایران، این استان رتبه اول بیکاری در کشور را دارد، وقتی طبق اطلاعات سازمان پزشکی قانونی، استان مذکور در ۹ماهه اول سال۹۴رتبه اول سقط جنین را به خود اختصاص می دهد. و وقتی مشخص می شود که۹۵% عامل سقط جنین عامل رفتاری بوده است. با همه ای این اوصاف باید منتظر بود که این استان رتبه۴خودکشی در کشور را بدست آورد و هیچگونه جای شگفتی و تعجب هم ندارد.

اما اینکه چه باید کرد تا از این بحران در وهله اول ملی و در وهله دوم استانی عبور کرد؟ آیا راه حلی وجود دارد؟ آیا توطئه بیرونی این کشور و به تبع آن استان های آن را گرفتار این مصیبت کرده است؟

باید گفت؛ بله. راه حل خروج از بحران وجود دارد و آن هم در اولین اقدام اجرای عدالت اجتماعی به معنای واقعی، ساختارمند کردن ساختار کشور به معنای امروزی، شفاف کردن نظام دریافت و پرداخت در کشور، از بین بردن نظام رابطه سالاری در کشور، ایجاد مراکز تخصصی و مستقل به معنای واقعی در حوزه نظارت و قانون گذاری، سپردن مراکز مهم بدست افراد با لیاقت، هر کس به تناسب توانایی خود از مواهب کشور بهره بردن، و در دومین اقدام باید تئوری توهم توطئه را کنار بگذاریم و البته این توهم بیشتر توسط مدیران ضعیف دنبال می شود چون توانایی حل مشکل ندارند بیخود و بی جهت همه چیز را گردن دیگران می اندازند. درست است که دشمن بدنبال این است که کشور رقیب خود پیشرفت نکند اما به این شدت نیست که ما اگر دچار کمبود بارش هم می شویم فکر کنیم دشمن اقدام به این کار نموده است.

**خودکشی لفظ آشنای این روزهای بویراحمد

فرزانه میرفردی

لفظی که این روزها به کرات آن را در اخبار و گفت وگوهای روزمره می‌شنویم، طرحی نو که نسلی نو انرا درانداخته است و اگر گوش شنوایی باشد صدای اعتراض است.

حکایت محبت های یکطرفه پدر و مادر های امروزی که قصد ندارند تفاوت های خود و فرزندان را درک کنند، حکایت دوستی معروف و ناخوشایند خاله خرسه است.

ایده آل پدرومادرهای امروز خانه و فرزندانی بی سروصدا و سر به راه است همه والدین از فرزندان پزشکان و مهندسانی سربه زیر و بی حاشیه میخواهند تا آنچه که خود نبودند فرزندان باشند.

خانه ای که همیشه فرزندان در دسترس و تحت کنترل باشند و بی هیچ اما و اگر بله گوی خواسته های آنان باشند، از نوع پوشش و خوراک گرفته تا انتخاب دوستان و بعضا انتخاب شریک زندگی آینده.

برخلاف روال گذشته اکنون انگشت اتهام به سمت والدین است. برخی که امروز بسیاری جوانان و نوجوانان در آن گرفتار شده اند را همین والدین رقم زده اند. والدینی که لجبازی هایشان را در اولویت هر امری میدانند و نظر فرزندان حتی برای زندگی خودشان نیز هیچگاه ارج و اهمیتی ندارد. اصرار و پافشاری والدین برای آنکه فرزندان دنیا را از همان دریچه ای ببینند که خود میبینند  فرزندان را به ستوه آورده است.

آغاز مرحله هویت یابی و صمیمیت طلبی در سنین نوجوانی و جوانی آنان را از کودکان متمایز میکند، دیگر موجودات وابسته و دلبسته سابق نیستند، و در سنین ۱۵ تا ۲۵ سالگی با گشوده شدن باب دیگری از ارتباطات و حضور در مکان های متفاوت آنان را وارد عرصه تازه ای میکند. عرصه ای که نیازمند “انعطاف” اطرافیان خصوصا والدین است.

«انعطاف» والدین و کوتاه آمدن از مواضع خود نه تنها از اقتدار آنان نمی کاهد بلکه صمیمیت را در ارتباطات افزایش میدهد. اما اکنون به سیاق همه امور والدین آنچنان همه فن حریف اند که قادر به پیش بینی آینده نیز هستند و مصلحت همه امور چون راز سربه مهری نزد هرکدام از آنان نهفته است.

والدینی که به همه چیز را میدانند الا اینکه آنها و فرزندان با یکدیگر تفاوت دارند.

عرف سرتاپا ایراد و فضول جامعه ما نیز به این تنش ها دامن میزند، و امکان هرگونه انعطافی را از والدین گرفته است. والدین در کمال خودخواهی فرزندان را وادار میکنند راهی را که آنان میگویند بروند، کمتر والدی فرزند خود را راهنمایی میکند که تابو شکنی باشد تا عرفی را که خود نتوانست اصلاح کند فرزندش اصلاح کند. نخواسته اند فرزندانشان قربانی مسایلی مثل ازدواج اجباری باشند بلکه گاهی آنان را نیز درگیر سرنوشت تلخ خود میکنند.

هیچکس درگیر جامعه ای موافق بی بند و باری نیست حتی نوجوانان و جوانان معترض و پرآشوب نیز همواره رفتارهای در قالب اخلاق رابیشتر می پسندند.

اما ما دو نسل کاملا متفاوت داریم که اخلاق را به دو گونه کاملا متفاوت می بیند، نسل گذشته اخلاق را راضی نگه داشتن و رفتار در قالب خواسته های مردم میکند، اما نسل جدید اخلاق را تنها در آزار نرساندن به دیگران می بیند نه راضی نگه داشتن آنان.

والدینی که هیچگاه عزم اصلاح جامعه خود رانکردند و همواره در آسیب ها نظاره گر بوده اند به،امید آنکه این آسیب ها دامنگیر آنان نمیشود اکنون ازفرزندان نیز انتظار دارند بازهم گوشه ای بایستد و فقط نظاره گر باشد.

والدین نه تنها در خانه بلکه در ادارات، وزارتخانه ها، مشاغل آزاد و هر منسب تصمیم گیری دیگری نیز مشغول لجبازی اند، مدیری که به بودجه عمرانی شهر دست درازی میکند و شهری را از منظره ای قابل تحمل محروم میکند، مدیری که بودجه فرهنگی را به جای ساخت سالن سینما و برگزاری کارگاه آموزشی خرج اهداف واهی و برقراری نظام خودخواهانه خود میکند، فعالان سیاسی_اجتماعی که تنها مقصودشان رسیدن به شهرت و قدرت است، نمایندگانی که برای جوانان پشیزی ارزش قایل نیستند و آنان را فقط برای مقطعی خاص میخواهند، متولی دینی که پویایی دین را نمیفهمد، معلمی که تعطیلی واستراحت به هر بهانه ای برایش در اولویت است، روانشناسی که جز در کادر درمانی بالینی جایی حاضر به گره گشایی نیست، جامعه شناسی که تمام وقت خود صرف تدریس طوطی وار دروس بی فایده ای در دانشگاه و مدارس میکند، پلیسی که موقعیت و وظیفه اش را اشتباه گرفته و… همه و همه در حال لجبازی با جوانان و آینده آنان اند، و برخی از این جوانان چاره ای جز پایان دادن به زندگی خود نمیبینند.

نسلی نو از جمعیت باشد سبکی متفاوت درحال رشد است، تجمع گسترده جوانان متولد دهه هفتاد در خرداد ۹۵ در تهران و اکنون عرض اندام متفاوت آنان در مناسبات اجتماعی نشان انتخاب راه میدهد راهی که از والدین سوا شده جوانانی که باشند پوسیده والدین درون چاه نمیروند. راهی که اگر چه ایرادات زیادی به آن وارد است اما طرحی تازه است و نشان دل کندن و جسارت است دل کندن از همه آداب و رسومی که جز.بستن دست و پای آدمی کمکی به او نمیکند.

جوانانی که با جسارت تمام در امور خانوادگی و عاطفی مصلحت را به کناری مینهند اهل حاشیه پردازی نیستند و حرف آخر را اول میزنند. این حرف آخر گاهی تهدید است گاهی فرصت، گاهی فقط به زبان می آید گاهی به عمل مینشیند و تشخیص آن از عهده والدینی که هیچ ارزشی برای این حرف آخر قایل نیستند خارج است.

بویراحمد اکنون درگیر حرف اخری است که روز به روز در حال افزایش است، خودکشی لفظ آشنای این روزهای بویراحمد است حرفی که چندان جدی گرفته نشده.

اغلب اقدامات منجر به مرگ به شکل حلق آویز شدن گزارش شده،پدیده ای که تبدیل به سندرم شده است.

سالها پیش گوته نویسنده شهیر آلمانی دست به نگارش رمانی زد که شخصیت اول داستان درنهایت بخاطر شکست عشقی دست به خودکشی میزند، بعدها عشاق به وصال نرسیده بسیاری به شیوه ورتر (شخصیت داستان گوته) خود را کشتند و این شیوه خودکشی به سندرم ورتر شهرت یافت.

اکنون شاید بتوان واقعه خودکشی های زنجیره ای بویراحمد را سندرم اعدام نام نهاد. چرا که اغلب مردم به دلیل دیدن اعدام های در ملا عام میدانند که حلق آویز کردن راهی بی بازگشت است.

بیکاری، ارتباطات خانوادگی و بین فردی آشفته ومتعارض و تضاد فاحش بین محیط خانوادگی و محیط دوستانه جوانان را به بن بست های ناگشوده می کشاند.

با اندکی تامل در علل وعوامل حداقل بیست مورد از خودکشی های یک سال گذشته بویراحمد درمی یابیم که اختلافات خانوادگی در صدر است.

خودکشی که بعد از فرار از خانه و اعتیاد جدیدترین نمود بیرونی لجبازی های جامعه وخشک اندیشی و دگم اندیشی آن است.

پدیده ای که البته حاصل گذار و پوست اندازی جامعه است، اما نمیشود و نباید به راحتی از کنار آن گذشت.

اکنون می‌طلبد مسئولان امر در حوزه های آموزشی و پژوهشی و تربیتی جوانان را به اندکی مدارا دعوت کنند. واز آن مهم تر والدین را به درک تفاوت ها مجبور کنند. اگر نه ارایه آمار را هر مکتب رفته ای میداند.

**آیا تنها راه فرار از مشکلات خودکشی است؟

مهرداد احمدی

در این روزها خبرهای شنیده می‌شود که جای تأسف دارد و مسئولین باید واکنشی نسبت به این موضوع ایجاد دهند ، آن‌هم موضوع خودکشی که اگر به همین صورت پیش رود تبدیل به هیجانات شخصی و تبدیل به معضل اجتماعی جبران‌ناپذیری می‌شود.ما در اینجا این موضوع را موردبحث و تحقیق قراردادیم .خودکشی عملی عمدی است که باعث مرگ فرد شود. خودکشی اغلب به علت یاس صورت می‌گیرد که علت آن به اختلال روانی نظیر افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، شکست عشقی اعتیاد به الکل، یا سوءمصرف دارو نسبت داده می‌شود اما امروزه در کشور ما معنای جدیدی پیدا کرده

مثلاً خودکشی برای گرفتن حق ،خودکشی اثبات غرور ،خودکشی برای

هیجان ،خودکشی برای عدم توانایی و وفق با کارکرد خود و آثار آن در آینده و عوامل استرس‌زا مانند مشکلات مالی و یا مشکلات ارتباط بین فردی در این میان نقش دارند که همگی آنان به یک نقطه مشترک می‌رسند آن‌هم حالت پریشانی و افسردگی که سمت‌وسوی خودکشی می‌گیرد و … که ما باید بررسی کنیم که دلایل به وجود آمده از کجا نشاءت می‌گیرد،که بیشتر به عدم آگاهی و تصمیم‌گیری بین خانواده و فرزندان از ادامه زندگی در اجتماع هست . رایج‌ترین روش انجام خودکشی در کشورهای مختلف متفاوت است و تا حدی به روش‌های قابل‌دسترس بستگی دارد. روش‌های معمول عبارت‌اند از: حلق‌آویز کردن، مسمومیت با قرص برنج، و سلاح گرم و کشیدن تیغ . سالیانه حدود ۸۰۰،۰۰۰ تا یک‌میلیون نفر در جهان بر اثر خودکشی می‌میرند، و این امر دهمین علت اصلی مرگ در سراسر جهان است. میزان این کار در مردان بالاتر از زنان بوده و احتمال خودکشی مردان سه تا چهار برابر بیشتر از زنان است اما این در کشور ما برعکس است درصد خودکشی زنان بیشتر از مردان است.

تخمین زده می‌شود که هرسال ۱۰ تا ۲۰ میلیون اقدام به خودکشی غیر کشنده رخ می‌دهد. در کشور ما طبق آمارهای تقریبی سازمان پزشک قانونی در ۹ ماه ابتدایی سال ۹۴ بطور تقریبی روزی بیش از ۱۴ نفر خودکشی کرده‌اند، بر اساس آمار اعلام‌شده از در ۹ ماهه سال ۹۴، در کشور ما خودکشی خانم‌ها تقریباً دو برابر مردان است.

در اوایل انقلاب هم میزان خودکشی بسیار کم بود، اکنون آمارهایی وجود دارد که حاکی از آن است که سالانه ۵ تا ۷ هزار نفر از طریق خودکشی جان خود را می‌گیرند که نیمی از آن‌ها در شهرهای بزرگ، یک‌چهارم در شهرها کوچک و متوسط و بقیه در روستاها اتفاق می‌افتد.بر اساس تحلیلی که سازمان بهداشت جهانی در مورد بیلان خودکشی از ایران ارائه داده، ایران جزو کشورهای در بدو ورود به مرحله صنعتی شدن است که در جدا شدن و بریدن از سنت‌ها و بافت سنتی و در ورود به جهان صنعتی دچار دوگانگی و تضاد فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی شده است. این دوران گذار به دلیل ایجاد تضادهای شدید بین باورها و واقعیت‌ها، انگیزه خودکشی را در افراد زیاد کرده است و به همین دلیل آمار خودکشی در ایران بالا است.

اقدام به این کار در جوانان و زنان شایع‌تر است. اما ما اینجا خودکشی در کشور خودمان را در چند رد سنی مورد بررسی قرار می‌دهیم. اول رده سنی ۱۲ تا ۲۰ سال که پایین‌ترین رده سنی و مشکلات ناشی از آسیب‌های اجتماعی هست که بعد از انقلاب اینترنت بیشتر شایع شده است .این رده سنی افرادی هستند که هنوز به بلوغ فکری و ذهنی نرسیدند و عواملی مانند آثار و تأثیرات فضای اطراف باعث به وجود آمدن هیجان‌ها و انرژی‌های زودرس درونی و بلوغ جنسیتی زودرس و…می‌شود که تأثیرات زیادی بر روی چنین افرادی می‌گذارد، فقط راه رسیدن به این هیجانات و اهداف را رسیدن به این اهداف می‌دانند و در صورت شکست راه خودکشی هیجانی را انتخاب می‌کنند و احتمال کشته شدن خودشان را کم می‌بینند و بیشتر واکنش و ترس خانواده را خواستار هستند اما غافل از این که خودکشی شوخی با کسی ندارد. پیشنهاد و تحقیقات ما در مورد این رد سنی این نتیجه رسیدیم که در مدارس بیشتر به چنین مباحثی مورد توجه قرار دهند ، حتی در صورت امکان در مقطع دبیرستان ساعت‌های درسی و یا سمینارهای به‌عنوان آشنایی با مشکلات اجتماعی زودرس برگزار کنند و همچنین خانواده‌ها هم بجای تحت‌فشار گذاشتن فرزندانشان که در معرض آسیب‌های اجتماعی هستند رفتار و اعمال خود را مورد بررسی، و نزدیک به رفتار کنترل کنند چون سطح فرهنگ و معضلات دوران جوانانی و نوجوانی آنان با فرزندانشان خیلی تفاوت دارد .

رده سنی ۲۰ تا ۳۰ سال که رد سنی(جوانان بخصوص دانشجویان) که مشکلات ناشی از آسیب‌های فردی است ،این رده سنی که هنوز بلوغ فکری و ذهنی کامل نرسیدن اما به بلوغ جنسی و جسمی کامل رسیدند و دنبال دنیای تازه که ناشی از خواسته‌های تازه و دنبال شکوفا کردن آن هستند ،اما در این محدوده زمانی قدرت تصمیم‌گیری تقریباً احساسی و تحت لذت‌های فردی و آنی مس است که منجر به شکست ازجمله شکست‌های تحصیلی، استرس‌ها، فشارهای روانی و روحی ناشی از آن‌ها (فشارهای عاطفی، فشارهای تحصیلی مانند کنکور، نقایص جسمی و فیزیکی در نسل جوان) که باعث پوچی در زندگی می‌شود که در این رده بیشتر شایعه است ، در این صورت برای اینکه جوابگوی اعمال خود و کارکردشان نباشند، دست به خودکشی می‌زنند.طبق تحقیقات به‌عمل‌آمده برای جلوگیری از خودکشی در این رد سنی باید قبل از این که تبدیل فضای نوجوانی به جوانی یا ورود به دانشگاه یا مباحث زناشویی باید دولت ،صدا سیما و خانواده‌ها،جوانان را با مباحث زندگی و اهداف آینده و راه‌های رسیدن به آن آشنا کنند، همراه با آموزش‌های لازم تا جوانان به مسیرهای تعیین‌شده که راهی به‌سوی موفقیت داشته باشد.

رد سنی ۳۰ به بعد که ما کمتر در این رد سنی عمل خودکشی را می‌بینیم،عوامل خودکشی در این رده بیشتر ناشی از مشکلات افسردگی فقر و تنگدستی، بیکاری، اخراج از کار و شرایط نامساعد اقتصادی مسائل و معضلات زندگی شهری و وضعیت نابسامان زندگی ضعیف شدن اعتقادات مذهبی برملا شدن اسرار و حقایق خصوصی زندگی فردی است در این رد سنی که خود انسان‌ها که از آگاهی کاملی برخوردار است ،دخیل می‌باشند،طبق تحقیقات انجام‌شده در این مورد راه‌های جلوگیری از خودکشی تعامل در محیط خانواده ،اداره و کم کردن فاصله طبقاتی راه‌کارهای حل مشکلات اقتصادی و همچنین مشاورهای خانوادگی است. «استیون فرای»، بازیگر انگلیسی، گفته‌ای زیبا درباره‌ی نحوه‌ی برخورد با بیماران افسرده دارد؛ «اگر کسی را می‌شناسید که افسرده است؛ لطفاً راه‌حلتان این نباشد که از او دلیلش را بپرسید.

افسردگی پاسخی ساده به موقعیت بد نیست. فقط هست، مانند آب‌وهوای بد. تلاش کنید که تیرگی، بی‌حالی، ناامیدی و تنهایی را که در آن فرو می‌روند، درک نمایید.

در سوی دیگر، وقتی از این مسیر خارج می‌شوند منتظرشان باشید. دوست بودن با کسی که دچار افسردگی است، کاری دشوار است، اما یکی از مهربانانه‌ترین، نجیبانه‌ترین و بهترین کارهایی است که می‌توانید انجام دهید.

سایت استان کهگیلویه و بویراحمد: یادداشت دریافتی، *مهرداد احمدی

در این روزها خبرهای شنیده می‌شود که جای تأسف دارد و مسئولین باید واکنشی نسبت به این موضوع ایجاد دهند ، آن‌هم موضوع خودکشی که اگر به همین صورت پیش رود تبدیل به هیجانات شخصی و تبدیل به معضل اجتماعی جبران‌ناپذیری می‌شود.ما در اینجا این موضوع را موردبحث و تحقیق قراردادیم .خودکشی عملی عمدی است که باعث مرگ فرد شود. خودکشی اغلب به علت یاس صورت می‌گیرد که علت آن به اختلال روانی نظیر افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، شکست عشقی اعتیاد به الکل، یا سوءمصرف دارو نسبت داده می‌شود اما امروزه در کشور ما معنای جدیدی پیدا کرده

مثلاً خودکشی برای گرفتن حق ،خودکشی اثبات غرور ،خودکشی برای

هیجان ،خودکشی برای عدم توانایی و وفق با کارکرد خود و آثار آن در آینده و عوامل استرس‌زا مانند مشکلات مالی و یا مشکلات ارتباط بین فردی در این میان نقش دارند که همگی آنان به یک نقطه مشترک می‌رسند آن‌هم حالت پریشانی و افسردگی که سمت‌وسوی خودکشی می‌گیرد و … که ما باید بررسی کنیم که دلایل به وجود آمده از کجا نشاءت می‌گیرد،که بیشتر به عدم آگاهی و تصمیم‌گیری بین خانواده و فرزندان از ادامه زندگی در اجتماع هست . رایج‌ترین روش انجام خودکشی در کشورهای مختلف متفاوت است و تا حدی به روش‌های قابل‌دسترس بستگی دارد. روش‌های معمول عبارت‌اند از: حلق‌آویز کردن، مسمومیت با قرص برنج، و سلاح گرم و کشیدن تیغ . سالیانه حدود ۸۰۰،۰۰۰ تا یک‌میلیون نفر در جهان بر اثر خودکشی می‌میرند، و این امر دهمین علت اصلی مرگ در سراسر جهان است. میزان این کار در مردان بالاتر از زنان بوده و احتمال خودکشی مردان سه تا چهار برابر بیشتر از زنان است اما این در کشور ما برعکس است درصد خودکشی زنان بیشتر از مردان است.

تخمین زده می‌شود که هرسال ۱۰ تا ۲۰ میلیون اقدام به خودکشی غیر کشنده رخ می‌دهد. در کشور ما طبق آمارهای تقریبی سازمان پزشک قانونی در ۹ ماه ابتدایی سال ۹۴ بطور تقریبی روزی بیش از ۱۴ نفر خودکشی کرده‌اند، بر اساس آمار اعلام‌شده از در ۹ ماهه سال ۹۴، در کشور ما خودکشی خانم‌ها تقریباً دو برابر مردان است.

در اوایل انقلاب هم میزان خودکشی بسیار کم بود، اکنون آمارهایی وجود دارد که حاکی از آن است که سالانه ۵ تا ۷ هزار نفر از طریق خودکشی جان خود را می‌گیرند که نیمی از آن‌ها در شهرهای بزرگ، یک‌چهارم در شهرها کوچک و متوسط و بقیه در روستاها اتفاق می‌افتد.بر اساس تحلیلی که سازمان بهداشت جهانی در مورد بیلان خودکشی از ایران ارائه داده، ایران جزو کشورهای در بدو ورود به مرحله صنعتی شدن است که در جدا شدن و بریدن از سنت‌ها و بافت سنتی و در ورود به جهان صنعتی دچار دوگانگی و تضاد فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی شده است. این دوران گذار به دلیل ایجاد تضادهای شدید بین باورها و واقعیت‌ها، انگیزه خودکشی را در افراد زیاد کرده است و به همین دلیل آمار خودکشی در ایران بالا است.

اقدام به این کار در جوانان و زنان شایع‌تر است. اما ما اینجا خودکشی در کشور خودمان را در چند رد سنی مورد بررسی قرار می‌دهیم. اول رده سنی ۱۲ تا ۲۰ سال که پایین‌ترین رده سنی و مشکلات ناشی از آسیب‌های اجتماعی هست که بعد از انقلاب اینترنت بیشتر شایع شده است .این رده سنی افرادی هستند که هنوز به بلوغ فکری و ذهنی نرسیدند و عواملی مانند آثار و تأثیرات فضای اطراف باعث به وجود آمدن هیجان‌ها و انرژی‌های زودرس درونی و بلوغ جنسیتی زودرس و…می‌شود که تأثیرات زیادی بر روی چنین افرادی می‌گذارد، فقط راه رسیدن به این هیجانات و اهداف را رسیدن به این اهداف می‌دانند و در صورت شکست راه خودکشی هیجانی را انتخاب می‌کنند و احتمال کشته شدن خودشان را کم می‌بینند و بیشتر واکنش و ترس خانواده را خواستار هستند اما غافل از این که خودکشی شوخی با کسی ندارد. پیشنهاد و تحقیقات ما در مورد این رد سنی این نتیجه رسیدیم که در مدارس بیشتر به چنین مباحثی مورد توجه قرار دهند ، حتی در صورت امکان در مقطع دبیرستان ساعت‌های درسی و یا سمینارهای به‌عنوان آشنایی با مشکلات اجتماعی زودرس برگزار کنند و همچنین خانواده‌ها هم بجای تحت‌فشار گذاشتن فرزندانشان که در معرض آسیب‌های اجتماعی هستند رفتار و اعمال خود را مورد بررسی، و نزدیک به رفتار کنترل کنند چون سطح فرهنگ و معضلات دوران جوانانی و نوجوانی آنان با فرزندانشان خیلی تفاوت دارد .

رده سنی ۲۰ تا ۳۰ سال که رد سنی(جوانان بخصوص دانشجویان) که مشکلات ناشی از آسیب‌های فردی است ،این رده سنی که هنوز بلوغ فکری و ذهنی کامل نرسیدن اما به بلوغ جنسی و جسمی کامل رسیدند و دنبال دنیای تازه که ناشی از خواسته‌های تازه و دنبال شکوفا کردن آن هستند ،اما در این محدوده زمانی قدرت تصمیم‌گیری تقریباً احساسی و تحت لذت‌های فردی و آنی مس است که منجر به شکست ازجمله شکست‌های تحصیلی، استرس‌ها، فشارهای روانی و روحی ناشی از آن‌ها (فشارهای عاطفی، فشارهای تحصیلی مانند کنکور، نقایص جسمی و فیزیکی در نسل جوان) که باعث پوچی در زندگی می‌شود که در این رده بیشتر شایعه است ، در این صورت برای اینکه جوابگوی اعمال خود و کارکردشان نباشند، دست به خودکشی می‌زنند.طبق تحقیقات به‌عمل‌آمده برای جلوگیری از خودکشی در این رد سنی باید قبل از این که تبدیل فضای نوجوانی به جوانی یا ورود به دانشگاه یا مباحث زناشویی باید دولت ،صدا سیما و خانواده‌ها،جوانان را با مباحث زندگی و اهداف آینده و راه‌های رسیدن به آن آشنا کنند، همراه با آموزش‌های لازم تا جوانان به مسیرهای تعیین‌شده که راهی به‌سوی موفقیت داشته باشد.

رد سنی ۳۰ به بعد که ما کمتر در این رد سنی عمل خودکشی را می‌بینیم،عوامل خودکشی در این رده بیشتر ناشی از مشکلات افسردگی فقر و تنگدستی، بیکاری، اخراج از کار و شرایط نامساعد اقتصادی مسائل و معضلات زندگی شهری و وضعیت نابسامان زندگی ضعیف شدن اعتقادات مذهبی برملا شدن اسرار و حقایق خصوصی زندگی فردی است در این رد سنی که خود انسان‌ها که از آگاهی کاملی برخوردار است ،دخیل می‌باشند،طبق تحقیقات انجام‌شده در این مورد راه‌های جلوگیری از خودکشی تعامل در محیط خانواده ،اداره و کم کردن فاصله طبقاتی راه‌کارهای حل مشکلات اقتصادی و همچنین مشاورهای خانوادگی است. «استیون فرای»، بازیگر انگلیسی، گفته‌ای زیبا درباره‌ی نحوه‌ی برخورد با بیماران افسرده دارد؛ «اگر کسی را می‌شناسید که افسرده است؛ لطفاً راه‌حلتان این نباشد که از او دلیلش را بپرسید.

افسردگی پاسخی ساده به موقعیت بد نیست. فقط هست، مانند آب‌وهوای بد. تلاش کنید که تیرگی، بی‌حالی، ناامیدی و تنهایی را که در آن فرو می‌روند، درک نمایید.

در سوی دیگر، وقتی از این مسیر خارج می‌شوند منتظرشان باشید. دوست بودن با کسی که دچار افسردگی است، کاری دشوار است، اما یکی از مهربانانه‌ترین، نجیبانه‌ترین و بهترین کارهایی است که می‌توانید انجام دهید.

*چراخودکشی

محمود منطقیان

خودکشی یکی ازپدیده های اجتماعی است که درخورکاوش ونگریستن است وامروزه در جامعه ماچهره ای نمایان و نگران کننده به خودگرفته است. آماربالای خودکشی بیشتردرمیان نسل جوان به چشم می خورد واین آژیرترسناکی است که بایدهمه مارا ازخوابی سنگین بیدار کندوبه چاره جویی وادارد.

اولین کسی که روی پدیده خودکشی پژوهشی گسترده و جامعه شناختی انجام داد”امیل دورکیم” جامعه شناس برجسته ومشهورفرانسوی بود که درقرن نوزدهم واوایل قرن بیستم می زیست.
اگراز”اگوست کنت”بگذریم که نخستین باراصطلاح جامعه شناسی را به کاربرد،می توان “دورکیم”را پایه گذارجامعه شناسی به شمارآورد.
پژوهش دورکیم روی خودکشی بیش ازپیش نگرشها را به سوی این پدیده وکاوش درباره آن جلب کرد.
دورکیم پژوهش خود درباره خودکشی را درکتابی بنام “خودکشی” نمایان ساخت و در دید ومطالعه همگان قرارداد دورکیم نخست پدیده خودکشی رااین گونه تعریف نمود:

“خودکشی هرنوع مرگی است که نتیجه مستقیم یا نامستقیم کردارمثبت یامنفی خودقربانی است که شخصامی دانسته است که می بایست به همین نتیجه برسد”

این محقق پس ازپژوهشی جامع وگسترده به این دریافت رسیدکه خودکشی پایه وریشه ای اجتماعی وجامعه شناختی دارد ودیگردیدگاههارا دراین باره به کنارنهادورد کرد؛مانندبرداشتها ودیدگاههای زیستی وروانشناسی که تاآن زمان مطرح وپذیرفته شده بودند.
دورکیم پس ازکاوشها وپژوهشها چهارنوع خودکشی راتشخیص دادکه ازنظراوهمه ریشه وبنیان اجتماعی دارند:

۱-خودکشی “خوددوستانه”

این گونه خودکشی زمانی روی می دهدکه فردنمی تواند با باورها وهنجارهای اجتماعی به سازگاری برسد.فردآیین ومنش جامعه ای راکه درآن زندگی می کندنمی پذیردوباآن در چالش است.چنین بپندارید که شخصی که سالهادریک جامعه غربی زیسته،اکنون بخواهددریک جامعه ای با آیینهاوهنجارهای مذهبی خشک وسختگیرانه زندگی کندویافردی بی اعتنا به مذهب دریک جامعه مذهبی زندگی نماید؛چنین فردی باهنجارهای جاری جامعه ناسازگاراست ووارونه این شیوه نیزشدنی است وازسویی
زندگی یک فردمذهبی درمیان گروهی که آیین ها وهنجارهای دینی را نادیده می گیرندنیز به دشواری وسختی می گذرد شخصی که نتواندهنجارها و
باورهای جامعه رابرتابد و برشکیبدودست به خودکشی بزند،خودکشی او ازنوع وگونه “خوددوستانه”به شمارآید ؛چون منش وروش خودرا برآیین وهنجارهای جامعه ترجیح
می دهد ودیگرتاب زنده ماندن درچنین جامعه ای را ندارد.
بسیاری ازجوانانی که ارزشهای پذیرفته شده شان باارزشهاو باورهای محیط اجتمایی و پدرومادرشان ناسازگاراست دراین دسته جای می گیرند.
خودکشی صادق هدایت را در شماراین نوع خودکشی می توان جای داد،چون اوبه هنجارهاو ارزشهای آن روزجامعه ،روی
برتافته بود.

۲-خودکشی”دیگردوستانه”

این گونه خودکشی زمانی روی می دهدکه برعکس نمونه نخست، فردبه باورها وهنجارهای گروه ویاجامعه بسیارسازگارووابسته باشد؛مانندفردی که عضو یک گروه رازمنداست وهمین که گرفتارمی شودبرای آن که راز گروهش فاش نشودباخوردن یک قرص سیانورخودرا به کام مرگ می سپارد.ویامانندخلبان یک هواپیما که به هنگام سانحه
ترجیح می دهدازچترنجات بهره نبردتا بادیگرسرنشینان مرگ را پذیره شود.دراین جا سخن برسرواقعیت خودکشی است ونه نگاه ارزشی به آن.

۳-خودکشی” جبری”

وآن بیشترزمانی رخ می دهد که فردازسوی جامعه طردشده باشدوجامعه نخواهدفردرا در دامن خودجای دهدوبپذیرد مانندبسیاری ازمعتادان که از دامن خانواده وجامعه رانده
شده اند ویازن ومردی که هنجارهاوباورهای جامعه را شکسته وخودراتنها ورانده شده می بینندودرجامعه ودرمیان خانواده ومردم جای امنی ندارند وناگزیردست به خودکشی
می زنند.این گونه خودکشی را”خودکشی جبری”نام نهاده اند

۴-خودکشی “ناشی ازنابسامانی اجتماعی”

این گونه خودکشی ازنگاه جامعه شناسان مهمترین نوع خودکشی به شمارمی رود که نگران کننده ودرخورنگرش وپژوهش وچاره جویی ودرمان است.
پدیده خودکشی” ناشی از نابسامانی اجتماعی بیشتردرزمان دگرگونیهای اجتماعی واقتصادی وازبین رفتن همبستگی اجتماعی وسست شدن باورها وارزشها ورشدفردیت ودورشدن آدمها ازیکدیگروازبین رفتن روحیه همکاری وهمنوایی روی می دهد.

گذرازجامعه سنتی به جامعه صنعتی وگذرهای فرهنگی و اعتقادی ،دگرگونی اقتصادی،بالارفتن تورم وبیکاری وسست شدن روابط خانوادگی و اجتماعی وازیادبردن آداب و
سنن پیشین زمینه سازاین نوع خودکشی است.

دراینجا یک پرسش به میان می آید:

چراازمیان افرادی که درشرایط یکسانی قرارمی گیرند،برخی دست به خودکشی می زنند و برخی دیگر دست به چنین کاری نمی زنند؟
پاسخ “دورکیم”این است که ظرفیتهای روانی افراد گونه گون وناهمسان است .یکی دربرابر فشارهای اجتماعی ظرفیت روانی بالایی دارد ودیگری در برابرازظرفیت و شکیب کمتری برخورداراست وآنان که از ظرفیت پایین تری برخوردارند بیشتر به سوی خودکشی روی می آورند.
خودکشی ازگونه “ناشی از نابسامانی اجتماعی”مهمترین گونه خودکشی ازنگاه دورکیم واهل پژوهش است؛چراکه این گونه خودکشی است که فراوانی بیشتر داردوفراگیرتر
وگسترده ترازگونه های دیگر است وبرای جامعه نگران کننده ودرخورنگریستن وکاوش است وهمان گونه که بیان شد تورم ورکوداقتصادی،بیکاری وفروماندگی نسل جویای کار،بالارفتن سطح خواسته ها، تداخل ودگرگونی باورها،سست شدن همبستگی اجتماعی،شکسته ،شدن هنجارها و ارزشهای پذیرفته شده اجتماعی،پدیداری باورهاوارزشهای نوورویارویی باباورها وارزشهای کهن،احساس رهاشدگی وناتوانی دردستیابی به خواسته ها وآرزوهای جدید و…همه می تواننددربالا رفتن آمار این نوع خودکشی درجامعه نقش آفرین باشند.

نکته مهم دراین جاست که هنگام بالارفتن آماریک پدیده نگران کننده مانندخودکشی چه باید کردوچه نهادویاکسانی باید پاسخگوباشندوچه گامهایی بایدبرای مهاراین پدیده برداشته شود؟
گفته می شودخودکشی درایران بیشترازنوع اعتراضی است و این چالش واعتراض ازخانواده ها آغازمی شود؛چون بین ارزشهای نسل نوو جوان وارزشهای پیشین ناسازگاری وتضادروی نموده است ونسل نو ارزشهای پیشین را مانندسدی مانع دست یابی خود به خواسته ها وآرزوهایشان می بینندواین است که برخی ازجوانان دراعتراض ونافرمانی
به” آنچه که هست”به خودکشی دست می زنندوشایدکارخودرا یک گونه اعتراض وانتقام از جامعه به شمارآورند.

آنهاکه جامعه رامدیریت می کنند وبایدپاسخگوباشندنخست باید ازپژوهشگران بخواهندتاپیرامون علل وریشه خودکشیها پژوهش انجام دهندوبرای این کاراعتبار مالی وزمینه رافراهم نمایندوآنگاه که به علل وریشه های این بیماری اجتماعی پی بردندازبرنامه ریزان بخواهند تا راهکارها رابررسی ومناست ترین چاره کارومشکل را پیداکنندونیز برای توفیق دراین کار،بودجه وزمان کافی بگذارند.

“ببینیم تاچاره کارچیست

براین خستگیها پرآزارکیست”

ما زمانهاست که خبرهایی در باره بالارفتن آمارپدیده خودکشی و آمارطلاق وتصادفات رانندگی وغرق شدن شمارزیادی در رودخانه هایی مانند مارون و..را می شنویم وشگفتاکه هیچ صداو تکانی واقدامی ازجانب هیچ مدیرودستگاهی به گوش نمیرسد.
راستی ما ودیگران این حق داریم که بپرسیم چه نهادو ویادستگاهی دراین باره مسئول وپاسخگوهستندوتاکنون آنها چه گامهایی دراین راه برداشته اند؟
برای مهارکردن این رخدادها وپدیده های نگران کننده تا کنون چه همایشها وسمینارهایی برپاشده وچه پژوهشهایی از سوی پژوهشگران انجام گرفته است؟وتاکنون چه برنامه هایی برای مهار وکاهش این رویدادها تدارک دیده شده است؟
این همه سهل انگاری وبی اعتنا ازکناراین پدیده هاگذشتن چرا؟ راستی چه کسانی بایدپاسخگو باشند؟این رابه تجربه آموخته ایم ومی دانیم که کسی سربرنمی آوردتاپاسخی بدهدوخودرا پاسخگوبداند؛چون می دانیم برای دوری جستن ازدردسرو خودرا به زحمت نینداختن از هرکس بپرسید یامی گوید:

بله ،لازم است کاری بشوداما این کاربه بودجه واعتبارو مجوزقانونی نیازداردوالحمدالله مسئولین به فکرهستندوپیگیری می کنند.ویاهم می گوینداین گونه اموربه مامربوط نیست.

لیکن آنگاه که این پدیده ها رخ می نمایندهیچ نهاد ویا کسی خودراپاسخگونمی داند وپژوهش وپی گرفتنی درکار نیست واندکی پس ازرویداد فراموشی وخموشی همیشگی و راه وروش همچنان برمدار بی اعتنایی می چرخدومردم هم خوگرفته اندکه بدون طرح پرسشی دراین گونه مراسم شرکت کنندوتسلیت بگویند ودلداری بدهند ونصیحت کنند
که :آنچه پیش آمده خواست خداوقسمت بوده است وباید به آن رضایت دادوتحمل کرد. وگویا بی خبرندکه هرپدیده ای راپدیدآورنده ای وهرپیشامدی را پیش آورنده ای وهرنقشی را نقش آفرینی است.

نگرش وسخنی دیگر

پرسش مهم ومطرح این است که دراندیشه وروان واحساس برخی چه روی می دهدکه رفتن ازاین جهان رابربودن و زیستن دراین گیتی بهتر می شمارندودیگرتاب ویارای ماندن دراین جهان راازدست می دهند؟
آنچه روشن است ،کسی که درپی نابودی ونیستی خودبرمی آید، دیگرزندگی وزنده بودن رادوست ندارد.

مهرودلبستگی اش رابه زندگی ازدست داده است ودر زندگی روزمره هم دیده می شود که انسان ازآنچه دوست ندارد روی می گرداندودورمی شود.
آنچنان که هرکس ازبوی بدبینی می گیرد ودورمی شود. دورشدن اززندگی معنایش تنفر وبیزاری اززیستن وزنده ماندن است.

خیلیها به این بهانه زندگی رابدرود می گویندکه دردستیابی به خواسته ها وآرزوهایشان خودراناکام می بینندویاازآنچه روی می دهدومی بینندنالانند ودل پرخونی دارندویافشارها به آنها درس پوچی وبیهودگی زندگی رامی آموزدوجهان و زندگی را دردناک ورنج خانه بیش نمی بینند.
این ها عنصرزندگی سازی را در زندگی خود گم کرده و ازدست داده اندوآن “دوست داشتن خویش وعشق به زندگی” است.

آنگاه که برجای دوستی باخویش ودل بستن به زندگی، اندیشه بیهودگی ونفرت وبیزاری اززندگی بنشیند،دیگربهانه ای برای زیستن و ماندن نیست وبودن بدون عشق ودوست داشتن خویشتن وزندگی، برای انسان به زجرخانه ورنج خانه ای بدل می شودوآن که به چنین حال وروزی بیفتدآنچنان مشتاق ودرپی رفتن ازاین زجرخانه است
که یک زندانی مشتاق وچشم به راه لحظه آزادی.
پرسش این جاست که آیا به راستی موانع وناکامیهای یادشده ودشواریهای سرراه زندگی ، علت وپدیدآورنده خودکشی است یاچیزدیگری دراین میان نقش آفرین است که نگاههااز آن دورمانده است؟
نگاه وبرداشت من این است که پدیده نقش آفرین دیگری در این میان کارسازوپدیدآورنده خودکشی است که به آن نیک نگریسته نشده است وآن، نوع برداشت ونگرش آدمها ازپدیده ها ورویدادها وبازدارنده هاست.
چه بسا آدمهاکه به یک پدیده نگاه می کنندلیکن برداشتهای ناهمسان وگونه گون درباره آن پدیده از خودنشان می دهند.
دیده می شودکه برخی ازاندکی گرسنگی وسختی می نالند و به زمین وزمان لعن ونفرین می فرستندوبرخی ازگرسنگی و وسختی درس زندگی وشکیبایی می آموزند:
“هردوگون زنبورخوردندازمحل لیک شدزآن نیش وزین دیگرعسل هردوگون آهو،گیاخوردندوآب زین یکی سرگین شدوزآن مشک ناب.

“هردونی خوردندازیک آبخور
این یکی خالی وآن پرازشکر
صدهزاران این چنین اشباه بین
فرقشان هفتادساله راه بین
این خورد،گرددپلیدی زوجدا
وآن خورد،گرددهمه نورخدا
این خورد،زایدهمه بخل وحسد
وآن خورد،زایدهمه نوراحد”

شما سه جوان را درنظربگیرید که هرسه بیکارند ودرپی وجویای کارودرآمد.
یکی این گونه می اندیشدکه: زندگی دردنیای امروزپول است ودیگرهیچ؛پس بایدراهی پیدا کنم که پول فراوان به دست آورم وزندگی ام را آن گونه که دوست دارم بسازم وبه اینجا می رسدکه درآمدازراه قاچاق برایش بهترین راه برای رسیدن به پول فراوان است واین طریق رابرای خودبرمی گزیند.
دومی می اندیشدکه زندگی پر ازتلخی ودشواری ورنج است وزیستن به سرنوشت تلخ و وبرداشتن بارگرفتاری اش نمی ارزد؛پس آزادشدن ازدست زندگی ورنجهایش بهترین
گزینه است وراه گذرازبودن وزندگی رابرمی گزیند.
سومی به این می اندیشدکه خداوندبه من مغزودست وپا وتوان وانرژی کارداده است،به آینده ام امیدوارم ودرپی کار می گردم ومی دانم که سرانجام

“جوینده یابنده است”وآن که مراآفریده ،روزی مرانیز باتلاشم خواهدرساند وفراهم خواهد آورد بنابراین درپی کارمی گردم وکارپیدامی کنم وزندگی ام راسروسامان خواهم داد.
اگرژرف بنگریم دراینجا با سه گونه اندیشه رویاروی می شویم که دوگونه آنها برای زندگی منفی وگونه سوم مثبت ونیک وبرای زیستن کارسازاست.
پس نوع مشکل به تنهایی مهم نیست بلکه روش ونوع نگاه ما به مشکل مهم ونقش آفرین وکارسازاست.
درباره خودکشی ودیگرکژرویها اندیشه واحساس منفی حرف نخست رامی زند.هیچ کرداری چه مثبت وسازنده و چه منفی و ویرانگر،بدون اندیشه وطرح ذهنی واحساس درونی همراه باآن، ازکسی سرنمی زند.
تازمانی که انسانها اندیشه های منفی درسردارند واحساسات منفی دردرون آنها شعله ور است روی دادن کردارها وپدیده های ناگوار وناخوشایند،شدنی و پیش آمدنی است.
راه درست برای سالم سازی وخوشایندسازی زندگی پرهیز ازاندیشه هاواحساسات منفی وروی آوردن به افکارواحساسهای مثبت وسازنده است.
اندیشه دوست داشتن خویشتن (نه خودبرتربینی وتنها به فکر خودبودن) وعشق واحترام به زندگی، سبب می شودکه انسان هیچگاه زیربارزندگی کمرخم نکند ودرپی نیستی خویش و ودیگرکجرویها گام برندارد.
به امیدزندگی وجهان بهتردر سایه نیک اندیشی وحس احترام وعشق به زندگی خودودیگران.

“بیاتا جهان را به بد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریم”

**ولنگاری اجتماعی در مواجهه با بحران خودکشی!

حجت‌الاسلام سجاد بادام‌فیروز

از دیرباز تاکنون آسیب‌های اجتماعی نقش بسزایی در گسست بافت‌های اجتماعی هر منطقه‌ای داشته، به‌طوری که کم‌توجهی و سهل‌انگاری در آن آثار جبران‌ناپذیری دارد.

امروزه جامعه هدف آسیب‌های اجتماعی توده مردم به‌خصوص جوانان این مرزوبوم است که تأخیر در رفع و دفع این آسیب‌ها گناهی است نابخشودنی!

یکی از آسیب‌های اجتماعی که استان کهگیلویه و بویراحمد با آن مواجهه هست بحران خودکشی است، بحرانی که باعث شده استان ما از سایر استان‌های دیگر از این حیث متمایز باشد.

اولین گام در مواجهه با معضلات اجتماعی، ریشه‌یابی و آسیب‌شناسی واقع‌بینانه آن‌هاست تا بتوان با شناخت و آگاهی بیشتر به جنگ این معضلات رفت و نسبت به رفع خطرات آن اهتمام جدی داشت.

از دیدگاه کارشناسان دلایل زیادی باعث بروز این بحران می‌شود ازجمله اختلالات روحی روانی، افسردگی، عدم تحمل در برابر مشکلات، شکست عشقی، احساس پوچی و بی‌هدفی، شرایط نامساعد اقتصادی، معضلات زندگی شهری، ضعف بنیه اعتقادی که هرکدام به‌تناسب در بروز این بحران نقش دارند.

به‌زعم کارشناسان خودکشی بیشتر از آنکه دلایل فردی داشته باشد، دلایل اجتماعی دارد که این امر تلاش مضاعف عوامل ذی‌ربط را می‌طلبد.

با عنایت به اینکه معضل خودکشی بیشتر در رده سنی نوجوانان و جوانان اتفاق می‌افتد، یکی از بهترین راه‌های پیشگیری از این پدیده شوم، ورود خانواده‌ها برای مقابله با این معضل اجتماعی است.

اساساً ارتباط بیشتر خانواده‌ها با فرزندانشان برای خروج از انزوا خواهی، افسردگی، فردگرایی فرزندان نقش مهمی در برون‌رفت از این پدیده شوم دارد.

با توجه به رشد نامتعارف آسیب‌های اجتماعی ازجمله اعتیاد، طلاق، خودکشی، بیکاری، فقر و… در استان کهگیلویه و بویراحمد، از مسئولین ذی‌ربط تقاضا می‌شود نسبت به پیشگیری از این معضلات دامن‌گیر اجتماعی همت مضاعف داشته باشند و در این رابطه تلاش‌ها محدود و معطوف به‌صرف برگزاری جلسات و همایش‌ها نشود.

امروزه استان ما بیش‌ازپیش درگیر این معضلات شده و آمارهای رسمی نشان از رشد این فجایع در استان ما دارد که این سنگینی مسئولیت مسئولان را می‌رساند.

باشد که در این زمینه اقدام عملی جهت برون‌رفت از این معضل حاصل شود و همگان شاهد ریشه‌کن شدن این آسیب‌ها در استانمان باشیم.

**چرا خودکشی؟

آیا تغییرات فرهنگی اجتماعی اثرات متفاوتی بر مذهب ایجاد می کند؟

آیا وضعیت جغرافیایی و اقتصادی اجتماعی تأثیر مذهب را بر جلوگیری از پدیده شوم خودکشی محو کرده یا بر عکس روشن‌تر می‌کند؟

از آن جایی که  خودکشی قابل پیشگیری است و حالت اجتناب پذیری مطلق ندارد و نیز پیامدهای عاطفی، روانی، اجتماعی و فرهنگی که برای بازماندگان و جامعه دارد. پژوهشگران اشاره می‌کنند که با وجود افکار خودکشی و مرگ و میر در سنین مختلف اقدام به خودکشی از حدود ۱۲ سالگی به بعد همزمان با تحولات مربوط به بلوغ و رشد توانایی های ذهنی و شناختی، رشد قابل توجهی در آمار اقدام به خودکشی دیده می شود و در اغلب جوامع یکی از عوامل خطر برای خودکشی، داشتن سن ۱۵ تا ۲۴سالگی است. به طور طبیعی در فرآیند رشد و تحول نوجوانان وقوع استرس ها و فشارهای مختلف روانی، افکار و تصورات زودگذری در مورد آسیب زدن به خود و مرگ مشاهده می شود و به طور معمول مشاهده و بروز این افکار ناشی از آسیب روان شناختی نیست.

با توجه به اینکه افزایش خودکشی به تغییرات شگرف اجتماعی بر می‌گردد. مدعی است خودکشی در جوامعی که با سرعت به سوی صنعتی شدن پیش می رود و در جوامع کمتر توسعه یافته، بیشتر است. در این زمان حاشیه نشینی و مهاجرت، فرد با سست کردن نفوذ خود بر زندگی جمعی به جامعه «مدرن» عکس العمل مساعد نشان داده، و از این رو توانایی خود را در جلوگیری از تحریکات خود مخرب افراد از دست می‌دهد.

اثرات مذهب، روی خودکشی می تواند توسط عواملی چون طلاق، مهاجرت، یا موقعیت اقتصادی اجتماعی مخدوش شود. انجمن هایی مثل تشکل های محلی برای فعالیت رفاهی، تحصیلی و فرهنگی به علاوه هم خوانی پیوندهای قومی و مذهبی، قدرت دین را تقویت می کنند. زیرا وابسته به عواملی چون مشارکت اعضا و اجتماعی شدن در«اجتماعات طبیعی» ماهیت روابط اجتماعی بر روی طرز تلقی های فردی، باورها، وآرامش مذهبی از تعامل اجتماعی و آمیزش رفتار افراد تاثیر می گذارد.

اینکه عقاید و ارزش‌ها عمیقاً در شبکه‌های اجتماعی مردم ریشه دارد تأکید بر این است که پیوندهای اجتماعی نقش اساسی در انطباق، ابقا و تغییر آن‌ها دارد.

مسئولان در تبیین اینکه چگونه تشکیلات اجتماعی تغییر می کند و چگونه این تغییرات بر نقش مذهب در زندگی مردم تاثیر می گذارد ناتوان هستند.

هر چه افراد بیشتر در مراسم‌های اجتماعی و فرهنگی و مذهبی شرکت کنند، اثر حفاظتی آن بیشتر است و احتمال خودکشی کاهش می یابد. وقتی افراد در معرض اقتدار منظم مذهبی قرار می گیرند، اما از بسط پیوندهای به هم پیوسته قوی با افراد جامعه جلوگیری می شوند، احتمال خودکشی افزایش می یابد.  به طور مثال حضور گسترده افراد مختلف جامعه در مکان های مذهبی از جمله مساجد پیوندهای قوی اجتماعی به وجود می آید.

مادامی که جامعه بزرگتر در بحران نیست مذاهب تصدیق کننده فرهنگ، کارکرد حفاظتی دارند، اما با بحران فرهنگی، این مذاهب نیز در بحران قرار می گیرند.

متوسط درآمد و تحصیلات برای کنترل موقعیت اجتماعی نرخ مهاجرت و نرخ طلاق برای کنترل عوامل مخدوش کننده یاد شده است.

در اجتماع دارای انسجام و یکپارچگی «بسیار ضعیف» یا انسجام و یکپارچگی «بسیار قوی» هر دو باعث خودکشی می شوند.

راهکارها؛
۱) توجه همه جانبه به جوانان و ایجاد زمینه های فضای فرهنگی و اقتصادی جهت رفع مشکلات آنان

۲) افزایش مراکز مشاوره برای نوجوانان و جوانان به منظور تصمیم گیری صحیح تر و راهنمایی سازنده تر برای آنان در روبه رو شدن با بحران های خانوادگی و فرهنگی.

۳) شناخت ریشه های روانی به خودکشی، تقویت خودباوری و عزت نفس در بین نوجوانان و جوانان نیز یکی دیگر از این راهکارهاست.

۴) تقویت فرهنگ دینی و نهادینه کردن ارزش های ناب دین مبین اسلام از طریق مدارس، دبیرستان ها و دانشگاه ها در بین نوجوانان و جوانان.

۵) از بین بردن فرهنگ تبیعض و اجرای عدالت اجتماعی و اقتصادی برای اقشار نوجوان و جوان در جامعه.

این مطلب بدون برچسب می باشد.

One response to “خودکشی در استان از منظر مقاله ها”

  1. […] ۱۹ آبان پایگاه تحلیلی،خبری استان کهگیلویه و بویراحمد خ… […]

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *