سرداری از دیار باشت
سردار جانباز مهدي درخشان؛ پایه گذار یگان های موشکی دریایی در دوران دفاع مقدس بود
به قلم سید ابوالحسن حسینی نیک
سردار جانباز مهدي درخشان؛ پایه گذار یگان های موشکی دریایی در دوران دفاع مقدس
مهدي در خانواده مذهبي، متدين و ارادتمند به ائمه اطهار (ع) به ويژه سيد و سالار شهيدان، مشق زمزمه عشق ميکرد و از همان دوران کودکي نشان داد که با ديگر همسالانش متفاوت است.
تحصيلات ابتدايي و راهنمایی را در شهرستان باشت، دوران دبیرستان را در شهرستان گچساران و همچنین دبیرستان قوام شیراز پشت سر نهاد و در سال ۱۳۵۲ موفق به اخذ ديپلم ریاضی و فیزیک گرديد.
آقا مهدی سال ۱۳۵۳ در رشته فیزیک دانشگاه کاشان پذیرفته شد و ورود وی به دانشگاه همزمان شد با شروع و اوج جریان انقلاب به گونه ای که ایشان یکی از موثر و فعالترین دانشجویان دانشگاه کاشان بود.
وی قبل از انقلاب در کوههای “کرکس” کاشان بر علیه رژیم شاهنشاهی و در جواب سلطنت طلبان به تنهایی شبانه اقدام به نوشتن شعارهای اسلامی مینمود که در راه برگشت متوجه شد تحت تعقیب دژخیمان شاهنشاهی قرار گرفته و برای فرار از دست آنها از دانشگاه کاشان تا نجفآباد اصفهان را با پای پیاده طی نمود.
سردار “درخشان” قبل از انقلاب با یک دستگاه ماشین تایپ که در یکی از ادارات (احتمالا گچساران) به دستش رسیده بود، سخنرانیهای حضرت امام (ره) را مینوشت و به عنوان اعلامیه نه فقط در سطح شهرستانهای استان، بلکه جنوب کشور توزیع و در سازماندهی راهپیمایی و تظاهرات دانشجویان و مردم (باشت و گچساران) و همچنین تهیه و جمعآوری اسلحه و مهمات جهت مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاهنشاهی نقش مهمی داشت تا اینکه به خاطر نقش محوری و کلیدی خود در جریان انقلاب و همکاری با گروه منصورون دوباره تحت تعقیب ساواک (۱۳۵۶) قرار گرفت و نهایتا همین امر موجب شد تا لیسانس فیزیکش ناتمام بماند.
با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی، آقا مهدی با توجه به سوابق درخشانی که در کارنامه مبارزاتی خود با رژیم مستبد شاهنشاهی داشت، نامش را در مدرسه عشق نوشت ؛ مهدي زماني عضو مدرسه عشق شد که خود تدريس عشق ميکرد.
آبديده و سرد و گرم جبهه ها کشيده و با معنويتي که در مهدي وجود داشت مهر و محبتش در اولين وهله ديدار درون هر رزمندهای مي نشست، کمال عشق، معرفت و خداشناسي مهدي بود که باعث می شد بچه هاي رزمنده تحت امر وی، خود را مريد او مي دانستند و پروانه وار گرد شمع وجودش مي گشتند.
فرزند روح الله و سردار بزرگ و خستگی ناپذیر دفاع مقدس از روزي که گام در جبهه هاي حق عليه باطل نهاد و در مدرسه عاشقان روح الله ثبت نام کرد همیشه یکی از پیشقراولان و مهمترین فرماندههان هشت سال دفاع مقدس بود تا اینکه در سالهای ۶۲- ۱۳۶۱ مامور به کشور لبنان شد.
در سال ۱۳۶۴ به سرپرستی یک تیم به مدت چند ماه به خارج از کشور اعزام و در خصوص فنون شلیک موشکهای دریایی ساحل به دریا آموزش دیدند به گونه ای که در زمان حضورش در جبهه ها رمق و جان تازهای به رزمندگان اسلام داده و همچنین مایه دلگرمی و پشتوانه موثر موشکی اکثر عملیاتها شد.
در زمان حضورش در دوران دفاع مقدس هميشه تلاش داشت در عملياتها شرکت کند و اگر به دليل حضور در منطقه اي ديگر موفق به شرکت در عملياتي نمي شد غم تمامي چهره نوراني اش را فرا مي گرفت و تا چند روز حال خوشي نداشت به گونه ای که آقا مهدی حتی در مراسم تشیع و تدفین برادر شهیدش، جبهه های حق علیه باطل را ترک ننمود و برای زنده ماندن یاد و نام برادر در خانواده، اسم فرزند خود را “عبدالحسین ” گذاشت.
این سردار بزرگ جنگ هشت ساله با تلاش شبانه روزی و بي وقفه خود در عملياتهاي افتخارآفرين و غرورآميز جبهه های جنوب و جنوب غرب کشور مانند: بیت المقدس به عنوان مسوول اطلاعات تکآفندی فریبنده در منطقه فکه به مدت ده شبانه روز آن هم ابوالفضل وار با دو دست زخمی و شکسته، عملیات فتح المبین، عملیات حلبچه و لشکر ۱۰ سید الشهدا که در همین عملیات شیمیایی و مجروح شد.
ایفای نقش کلیدی در جلوگیری از سقوط خوزستان و حملات موثر موشکی نیروی دریایی سپاه در برابر دشمن و ناوشکن های آمریکا در حوزه خلیج همیشه فارس یا بهتر می توان گفت: نقش او در پشتیبانی موشکی کل نیروهای مسلح (سپاه و ارتش) و بیشتر عملیاتها انکارناپذیر است به گونهای بود که در محضر مبارک مقام معظم رهبری (به عنوان رئیس جمهور وقت) آنچنان در شلیک موشک به سمت هدف مورد نظر با اعتماد به نفس از خود مهارت نشان میداد که رهبری به خاطر ارج کار بیسابقه، بزرگ و ارزشمندش بوسه بر پیشانی وی زد.
البته به روایت همرزمان وی ظاهرا در یکی از عملیاتها و در حین پرتاب موشک، اخلالی در یکی از سیستم های موشکی ایجاد شد که ایشان با توجه به مهارت بالای خود، مشکلش را با یک سکه رفع و موشک با موفقیت شلیک شد.
شلیک موشکها توسط پایه گذار یگانهای موشک دریایی دوران دفاع مقدس، یکی پس از دیگری آنچنان لرزه بر اندام دشمن انداخته بود که علاوه بر انعکاس منطقه ای و جهانی بر کاهش و افزایش قیمت نفت نه فقط در منطقه خاورمیانه بلکه جهان هم تاثیر گذاشته بود.
از دیگر اقدامات مهم سردار “مهدی درخشان” می توان به این نکته اشاره کرد که ایشان نخستین فرمانده نیروی دریایی کشور بودند که موفق به انجام عملیات انتقال تجهیزات سنگین زرهی در عملیات های دریایی شدند و این مهم با انتقال تعدادی تانک به وسیله شناورهای غنیمتی از عراق به جزیره “قمر” به انجام رسید. افزون بر این، وی تالیف کتابی در مورد جنگ و موشکهای ساحل به دریا را در دست انجام داشت که متاسفانه به خاطر رنج فراوان ناشی از جراحت های شیمیایی ناتمام ماند.
آقا مهدی، دارای پشت کار بالا و خستگی ناپذیر بود به طوری که گفته میشود یک شب که از بندرعباس به آبادان میآمد و می بایست بعد از اتمام امور موشکی جهت انجام ماموریتی جدید دوباره به بندرعباس برگردد، در مسیر بازگشت از فرط کار و خستگی در حین رانندگی خوابش میبرد که همین موضوع منجر به تصادف وی میشود.
شنیده ها حاکی از آن است که حتی زمانی که مردم محلی برای امدادرسانی آمدند، وی همچنان از فرط خستگی ناشی از کار در خواب بود.
همچنین در مناطقی که ایشان فعالیت میکرد همیشه سعی بر رشد و بالندگی افراد بومی آن منطقه داشت به طوری که در توسعه آن دیار نقش چشمگیری داشته باشند. مصداق عینی این امر، ماهشهر، بندرعباس، آبادان و… است که تاکنون افرادی از این مناطق به مقامات ارشد نیروی دریایی کشور عزیز و پهناورمان رسیده اند.
سردار مهدي درخشان در طول چندین سال خدمات بیریا و مخلصانه اش: مسئوليت بنياد مستضعفان و بسيج سپاه گچساران، فرمانده تیپ طرح لبیک (فاطمه الزهرا)، فرمانده سپاه فيروز آباد فارس، اولين فرمانده تيپ های موشکي بیست وشش سلمان آبادان و سی شش آصف هرمزگان نیروی دریایی سپاه پاسداران به طور همزمان، فرماندهی ارشد شمال خلیج فارس (مناطق یکم، دوم و سوم)، فرماندهی منطقه سوم نیروی دریایی امام حسین سپاه و فرمانده تيپ ۴۹ حيدر کرار را در کارنامه افتخار آميز خود داشت و به عنوان يکي از فرماندهان مخلص، متواضع، شجاع و جسور سپاه پاسداران در طول ۸ سال دفاع مقدس خدمات زيادي انجام داد و همواره زبانزد فرماندهان در سپاه بود به گونه ای که در وصف رشادتهایش سردار سر لشکر محسن رضائی میگوید:
همه كسانی كه از نزدیك او را می شناختند، اذعان دارند كه درخشان، پاسداری شجاع، متدین، سخت كوش و با تدبیر بود. در عرصه های گوناگون خدمت، آزمونهای سختی را پشت سر گذاشت و كارنامه درخشان او در عرصه دفاع از حریم و میهن اسلامی چه در دوران مبارزات قبل از انقلاب و چه پس از پیروزی، بویژه در دوران دفاع مقدس یادگاری است ماندگار.
قاطعانه میگویم، سیستم موشكی سپاه در خلیج فارس، مدیون مجاهدتهای درخشان است و بارها فداكاری او در شلیك موشكها، خطرات بزرگی را از جبهه رزمندگان اسلام دور كرد.
همچنین دریابان علی شمخانی می گوید : سردار مهدی درخشان، در بیریایی، بی تکلفی، دانش مداری، هر سنگری را که در اختیار میگرفت با حلم و بردباری جلوه های از تعهد و خدمت بیمنت را به نمایش می گذاشت. کار از اوخسته میشد، ناتوانی در خانه او را هرگز نزد، واژه نق و منیت درادبیات کارآفرین او جای نداشت. مثل دریا با کمترین غوص هوبتش آشکار می گشت، زمانی که سنگرداری را در شمال خلیج فارس به عهده گرفت، اطمینان را در اعمال صلابت در دل مسئولین جای داد.
برادر عزیزم مهندس درخشان، در ذهن و تصورم، تصویری از شجاعت و سلامت، یک رنگی را آنچنان از خود حک کرده که بر نبودش به جز با ذکر، الا بذکرالله تطمئن القلوب آرامش نمییابد. او سرنوشتی غیر از شهادت برای خویش متصور نبود و این خواست همه مردان آماده اجرای فرامین الهی در هر وضعیت است.
آقا مهدی همزمان با حضور در جبهه های جنگ حق علیه باطل از ادامه تحصیل خود غافل نشد و اگر تحصیلاتش را در رشته فیزیک دانشگاه کاشان به دلیل فعالیت های انقلابی اش به پایان نرساند اما کارشناسی خود را سال ۱۳۷۲ در رشته مهندسی عمران دانشگاه شهید چمران اهواز با موفقیت به اتمام رساند.
وی در حدود سال ۱۳۷۴ به درخواست خود به عنوان نیروی آماده باش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و با توجه به علاقه ای که به کشاورزی داشت مشغول به باغبانی، کشاورزی و آبادانی زمینهای زراعی موطن خود شد.
آقا مهدی که سالهای سال با جراحات دوران دفاع مقدس دست و پنجه نرم می کرد، در نهایت دیری نپائید بر اثر مجروحیتی که از بمب های شیمیایی دشمن بعثی به یادگار داشت، حدود شش ماه در بیمارستان شرکت نفت گچساران بستری شد تا اینکه کمیسیون پزشکی بیمارستان بقیهالله سپاه دو روز قبل از عروج ملکوتی این سردار سرافراز اسلام، بر جانبازی او صحه گذاشت و وی را به عنوان جانباز شیمیایی (۷۰ درصد سپاه – ۲۵ درصد بنیاد شهید) از کار افتادگی کامل به رسمیت شناخت.
سرانجام سردار سرتیپ پاسدار مهدی درخشان پایهگذار یگانهای موشکی دریایی جنگ هشت ساله بر اثر جراحت های دروان دفاع مقدس به ویژه مجروحیت شیمیایی وی، در اوایل فروردین ماه سال ۱۳۸۹ بعد از چندین ماه بستری به خیل همرزمان شهید خود پیوست و در کنار برادر شهیدش در زادگاه خود به خاک سپرده شد.
به هر حال با عنایت به آنچه گفته شد، یک سوال اساسی در ذهن مردم استان کهگیلویه و بویراحمد مظلوم و محروم اما همیشه در صحنه باقی مانده است که چرا سردار مهدی درخشان با این همه سوابق انقلابی و نظامی درخشان به ویژه مدیریت تحول و انقلاب موشکی در عملیاتها و به عنوان یکی از سرداران بزرگ کشور عزیزمان در جنگ تحمیلی که هیچ یک از فرمانده هان جنگ هشت ساله نقش موثر و کلیدی وی را کتمان نمی کنند. اما با این حال پس از گذشت چند سال از مرگ جانسوز و بسیار مظلومانه اش وی را هنوز هم شهید قلمداد نمی کنند.
واقعا چرا؟ مشکل کار کجاست؟
مگر غیر از این است که سردار درخشان چه قبل و چه بعد از انقلاب، امتحان خود را خیلی خوب پس داد به گونه ای که اهل هر منطقه ای دیگر از کشور عزیزمان بود، به پاس دلاوریها و رشادتهای ارزشمند و کم نظیرش در انقلاب و جنگ تحمیلی که بارها و بارها معادلات نظامی دشمن را به واسطه پشتیبانی، تدبیر و مهارتش در شلیک موشکها بر هم زد، حداقل اتوبان، بزرگراه، خیابان یا هر چیز دیگری را به اسمش نامگذاری می کردند ولی دریغ از اینکه حتی کوچه ای در این مرز و بوم به نامش مزین باشد.
پس سردار جانباز ” مهدی درخشان ” به عنوان یکی از سرداران گمنام اما همیشه سرافراز تاریخ ایران فقط متعلق به خانواده ایشان نیست بلکه متعلق به همه مردم استان وکشور عزیزمان دارد و به همین خاطر رسانه های ملی و استانی می بایست به عنوان صدای مردم این موضوع بسیار مهم و خطیر را چون یک مطالبه و خواست عمومی؛ به گوش مسوولان استانی، کشوری و لشکری علیالخصوص بنیاد شهید کشور برسانند.
اگر چه حقیقت غیرقابل انکار این است که آقا مهدی با خدا معامله کرد، اما دفاع از حیثیت و خون یک شهید تکلیفی است برگردن همه همرزمان وی؛ پس آقا محسن، دریابان علی شمخانی و سردار فدوی عزیز، همانگونه که در هشت سال دفاع مقدس از جان، مال، ناموس و تمامیت ارضی کشور عزیزمان در مقابل دشمن بعثی تا بن دندان مسلح آن هم با دست خالی جانانه دفاع کردید؛ از حق همرزم جانبازتان آقا مهدی مظلوم؛ هم جانانه دفاع کنید.
۱. منصورون گروهی چریکی در زمان پهلوی دوم بود که در شهرهای خوزستان فعالیت میکرد. این گروه در سال ۱۳۵۴ از اتحاد چند هسته مبارزاتی در دزفول، خرمشهر، اهواز، مسجد سلیمان، بهبهان و گچساران ایجاد شد. غلامحسین صفاتی دزفولی نقش محوری در این سازمان داشت و محسن رضایی، محمدباقر ذوالقدر و علی شمخانی از دیگر اعضای مؤثر آن بودند. سابقه گروه منصورون به سال۵۳ بر میگردد اما این گروه از جمع شدن ۳ گروه به هم پیوستند که از سال ۵۰-۴۹ سابقه مبارزاتی داشتند.یکی گروه شهید سبحانی بود که به نحوی شکلگیری این گروه در سال ۴۸-۴۹ در دزفول شکل گرفت و مبارزه را آغاز کرد و سال ۵۰ تمام افراد گروه دستگیر و روانه زندان اهواز شدند.گروه دوم حزب الله در خرمشهر بود که آنان نیز در سال ۵۰ دستگیر و به زندان اهواز آمدند. این دو گروه همدیگر را در زندان پیدا کردند و سالهای ۵۱ تا ۵۳ که عناصرشان آزاد شدند در بیرون از زندان نیز در خوزستان با هم همکاری و فعالیت داشتند. گروه سوم از برادران مبارز اهوازی و مسجد سلیمانی (مثل آقایان علی شمخانی و محسن رضایی)، بهبهانی و گچسارانی (مثل شهید مجید بقایی، دقایقی و مهدی درخشان) نیز با دو گروه قبلی از دزفول و خرمشهر آشنا و به وحدت رسیدند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید