من نمی خواهم رئیس شوم ؟!
من دوست ندارم رئیس شوم . واقعا چرا ؟
امام علی علیه السلام : ابزار ریاست، سعه صدر است.
چند صباحی است موضوعی که میخواهم به آن بپردازم فکرم را مشغول نموده و پس از مدتها کلنجار رفتن با این ذهن ناقص به این نتایج رسیدم و بر آن شدم تا حاصل این تفکرات را در اختیار مدیرانی که با آنها سروکار دارم یا ندارم قرار دهم.
البته امیدوارم همه مدیران، آنطوری که من فکر میکنم نباشند ولی …
امیدواری دیگری که دارم اینست که به این مطالب برای دقایقی هم که شده بدون غرض ورزی های شخصی تامل نمایند و آن را در اختیار دیگران هم قرار دهند.
در دنیای پرزرق و برق و مادی گرایانه کنونی که آدمی غرق در این تجملات و وابستگی های آن است حفظ کرامات و شئون انسانی و تعدیل احساس برادر و برابر بودن همه انسانها و رسیدن به اوج قله معنویت بسیار سخت بنظر میرسد.
در این دنیای پست و بی ارزش ، انسانها هر روز بیشتر غرق در مادیات آن میشوند و با این فرورفتگی راه را بر خوبیها، اذکار و ثوابها می بندند. راهی برای بیدار شدن وجدان خفته نمی ماند و فریاد “اذکرونی اذکرکم” و “ادعونی استجب لکم” می رود که به فراموشی سپرده شود.
با این اوضاع و احوال دنیای انسانها باید طرحی نو دراندازیم، باید وجدان خفته را بیدار کنیم، باید چشمها را شست و باید جور دیگر دید …
الغرض همه این توصیف ها را گفتم تا این را بگویم :
در دنیایی که کاسه بدیها و خودخواهیها لبریز است، داشتن پستهای مدیریتی و مناصب دولتی اصلا به صلاح نیست و انسان را بیشتر به سمت و سوی دنیایی شدن سوق می دهد، مگر انسانهای وارسته ای که دل از دنیا و تعلقات آن شسته باشند و خود را در اختیار فرامین الهی قرار داده و رضای خالق را در رضای خلق بدانند که البته خوشا بحال این افراد و الله یاورشان.
من نمی خواهم رئیس شوم ؟! آری نمی خواهم.
چندی است با دیدن مدیران دور و نزدیک خود به این نتیجه رسیده ام که با داشتن حکم مدیریتی بیش از پیش از فضایل انسانی فاصله گرفته و رذایل انسانی در وجودم بیشتر موج خواهد زد و چون خودم را در حد اعلی و وارستگان نمی دانم نمی توانم آنطور که باید و شاید خودم و نفس لجام گسیخه و ریاست طلبم را مهار کنم.
من دوست ندارم رئیس شوم . چرا ؟
امام صادق علیه السلام فرموده اند : “ریاست را جوییدم و آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا نیافتم، هرکه جویای ریاست باشد نابود شود” مگر من عبد و ذلیل می توانم چشم خود را بر زرق و برقهای ریاست ببندم ؟ آری می توانم ؟
من دوست ندارم رئیس شوم . واقعا چرا ؟
چون اگر رئیس شوم با وجود برگزار کردن جلسات مشورتی و نظرخواهی از دیگران، بازهم نظر من نظر نهایی است به این بهانه که این منم که باید پاسخگو باشم.
چون اگر رئیس شوم بالکل واژه “ما” از ادبیات محاوره ای ام خارج شده و واژه زیبای “من” جایگزین دائمی آن خواهد شد.
چون اگر کسی به من سلام نکند یا دیر سلام کند، مغضوب علیهم است.
چون اگر نتوانم آنطور که باید از حقوق حقه کارکنانم در دوایر بالاتر دفاع کنم مسؤولم.
چون اگر کسی بخواهد از حقوق خود دفاع کند و حرف حق و حقیقتی بزند که باب میل من نباشد، آن شخص خودخواه و منفور است.
چون به راحتی چشم خود را به روی توانائیهای افراد بسته و به افراد لایق بها نمی دهم و برعکس …
چون از خوگذشتگی ها و ایثارهای کاری دیگران را نمی بینم و یا می بینم و …
چون وقتی تلفنی با یکی از افراد زیرمجموعه صحبت می کنم، می توانم هر زمان که دلم خواست صحبت را تمام نموده و گوشی را بر سر او بکوبم.
چون در صحبت با بعضی افراد (نه همه) فقط خودم صحبت می کنم و این جسارت را به خودم میدهم که به طرف بگویم اجازه صحبت کردن نداری !!!
چون به بعضی از نزدیکانم که بیشتر هوای من را دارند بیشتر بها می دهم و به آنها با حفظ سمت ، پست “چشم و چراغ” میدهم.
چون هیچ وقت نمی خواهم قبول کنم که اگر افراد زیرمجموعه شرح وظایفی دارند و از آنها به همان اندازه (یا بیشتر) کار می خواهم، خودم هم شرح وظایفی دارم که اگر محکومان نبینند حاکم که می بیند چه میکنم !
چون نمی توانم هیچگاه خودم را همطراز دیگر کارکنان بدانم و با آنها بیشتر دوست و همکار باشم تا رئیس. امورات را بیشتر دوستانه و برادرانه پیش برم تا با دستور، که البته اگر چنین شود انگیزه و راندمان کاری کارکنانم بسیار بالاتر می رود و با اشتیاق بیشتری صبح خود را ظهر می کنند و بیشتر در خدمت مجموعه قرار خواهند گرفت.
……. و خلاصه چون نمی توانم همه موارد گفته شده و خیلی مطالب گفته نشده را به مرحله اجرا درآورم و پایبند آنها باشم از خدای خود می خواهم مرا در مناصب و جایگاههای مدیریتی قرار ندهد.
در پایان توجه خودم را به این ۲ حدیث جلب می کنم باشد که مورد تعمق و تدبر قرار گیرد.
امام صادق علیه السلام : “از این سران ریاست پیشه دوری گزینید، زیرا به خدا سوگند که کفشها در پی کسی به صدا در نیاید مگر آن که او هلاک شود و به هلاکت اندازد.”
نزد امام رضا علیه السلام از مردی نام بردند و گفتند او ریاست طلب است. ایشان فرمودند : “اگر دو گرگ درنده به یک رمه بی شبان حمله کنند، خسارتی که می زنند کمتر است از خسارتی که شخص جاه طلب به دین مسلمان وارد می کند.”
امید آن دارم که جسارت این حقیر را پذیرفته و فقط در جهت خیرخواهی بدانند.
همه را به خدای بزرگ می سپارم و از خداوند مغفرت و رحمت مسالت دارم.
دلم میسوزد از باغی که میسوزد.
والعاقبه للمتقین
این مطلب بدون برچسب می باشد.
درود بر مهندس حسینی.
درود بر این طرز تفکر مثبت و واقع بینانه
انشالله ک همه مدیران ما چنین ذهنیتی از مدیریت داشته باشند
احسنت بر کربلایی علی حسینی …
انشا.. در آینده نزدیک شمارو در مناصب مدیریتی بالای نفت ببینیم چون انصافا لیاقتش رو دارید . امیدواریم که تنگ نظری های موجود برداشته بشه و به امثال مهندس حسینی بیشتر بها داده بشود…
درود بر مهندس حسینی.ان شا..که بزودی شرکت نفت شاهد مدیریت افراد لایق و توانمندی چون شما باشند