به دنبال انتشار نامه اصغر فرهادی خطاب به رئیس جمهور که در آن به احساس شرمساری خود ازدیدن تصاویر گورخواب ها در حاشیه تهران اشاره شده بود، یکی از منتقدان سینمایی کشورمان در یادداشتی خطاب به فرهادی نوشت:
اصغر فرهادی من یکی ترا باور نکردم. ترا، هرگز و خصوصاً نامه سرگشاده ترا به رئیسجمهور، هیچ باور نکردم. رحم ترا، آن بازی شرمندگی ترا، اینکه از گزارش تکاندهنده زندگی مردان، زنان و کودکان که قبرهای گورستان شبهای سرد زمستان را به صبح میرسانند، دچار شوک شدهای، اینها را بنا به هزار دلیل باور نکردم.
همه چیز یک دراماتورژی خامدستانه بود. یک قلب هندی، یک همدردی نمایشی، آیا برای نمایشی بزرگتر و ساختن آن زمینۀ هماهنگ با نمایش اسکار که نزدیک است و البته امتیاز بزرگی است، فعال اجتماعی و مخالفخوان سیاسی بودن برای ربودن دل کسانیکه در همۀ تاریخ جایزه اسکار را همچون جزیی از سیاست آمریکایی به رؤیاهای آمریکایی تقدیم کردهاند و چه کسی است که نمیداند رؤیاهای آمریکا امروز درباره خاورمیانه و ایران چیست.
هیچکس که نداند، تو یکی با آن هیولای بیل مکانیکی که خانه همسایه را با خاک یکسان کرده و نوبت خانه ترک خوردهات را مشتاقانه آرزو کردهای، خوب میداند، چقدر خوشحالم که حلب این رؤیاهای وحشیانه را به کابوسهایی برای همه همدستان بزرگترین جنایتکاران تاریخ و خود جنایتکاران بزرگ تاریخ بدل کرده است.
اما چرا من نامه سرگشاده ترا باور نکردهام. چرا آن را یک بازی بازاریابانه برای اسکار میبینم. این فقط یک حس نیست؛ بلکه کمی هوش، کمی کنجکاوی، اندکی پرسشهای دقیق، متن ترا شفاف میکند. هم شفاف میکند و هم فاش میسازد که درزهایش و سوراخهای آن کدام است.
۱٫ آقای فرهادی، آیا شما با چتر همین حالا بر آسمان ایران فرود آمدهاید و تازه با کودکان و کارتنخوابها و زندگی تکاندهنده تضادها و مردان و زنان و کودکان خیابانی آشنا شدهاید؟ چرا یک دفعه اینقدر تکان خوردید؟ آیا این یک ادا نیست؟
۲٫ شما خوب میدانید این پدیده هر قدر تلخ و دردناک باشد، درد مزمن و کهنهای است که نه فقط در ایران؛ بلکه در ترکیه نیز پشت همان خیابان توریستی اگر سرک کشیده باشی میدانی محله کارتنخوابهاست، ترکیه چیست، افغانستان و پاکستان کدام است، این دفعه که رفتی آمریکا، کمی در لسآنجلس قدم بزن، کمی به هارلم برو، کمی به محلات مهاجرنشین و اردوگاههای پاریس و اینجا و آنجا برو. فرصت کن تصاویر فاجعه کارتنخوابها را دست کم در اینترنت تماشا کن، در آن صورت میبینی این ادای تکاندهنده بودن مردان و زنان که در سوراخی کپیدهاند و زندگیشان مرگ تدریجی است، داستان کهنه جهان سرمایهداری مدرنی است که تو از آن خرج میکنی تا جای پیروزی را در پیشگاه بت اعظماش شادمانه سر بکشی و کک تو هم نمیگزد.

۳٫ تکان خوردن تو، ادا و دروغ و نمایش است، همان دروغی که دزد سر میدهد و فریاد میزند: آی دزد، آی دزد، چرا؟ به طور ساده به خاطر آنکه تو سی و هشت سال است در مملکتی زندگی میکنی که فجایع ممانعت از زندگی رام و کار و تولید و رفاهش، جایزهبدههای تو هستند، و تو یک بار به این جایزهبدهها که جهان را، کره زمین را، لایه اوزن را، محیط زیست بشری را، زندگی خاورمیانهای ما را به خون و مرگ و زخم و درد و هول و دهشت آمیختهاند اعتراض نکردهای، بلکه باب میلشان فیلم ساختهای. تو فراموش کردهای که بچه مسلمانهای انقلاب، باهوشترین بچههای دانشگاه صنعتی شریف و امیرکبیر و دانشکده فنی تهران و دانشگاههای شهرهای بزرگ و کوچک از همان ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ حاضر بودند با یک لقمه نان، نان خالی حتی بدون پنیر کار کنند و ایران را بسازند، تا مملکتی درجه یک، مستقل، آزاد، بدون آقا بالاسر با کار همۀ ملت ساخته شود و از همان ۲۲ بهمن، همان اربابان شما و جایزهبدههای شما، همان سرمایهداری جهانی وحشی شده که در اوج ارتجاع و خشونت و فلاکت است همه زورش را زده که با جنگ داخلی، جنگ خارجی، تجزیهطلبی، تحریم اقتصادی، بحران فرهنگی و سیاسی و اخلاقی و پاره پاره کردن وحدت مردم برای ساختن ایران، کاری کند که جمهوری اسلامی دچار فقر و انواع مشکلات عدیده باقی بماند که اگر یکی از این بلاها بر سر انگلیس میآمد، هزار بار از هم فرو میپاشید.
اگر جویی دانش جامعهشناسی داشته باشی، خوب میدانی که در زمان بحرانها، وقتی بهترین فرزندان یک ملت قربانی میشوند، و افراد فرصتطلب باقی میمانند، بیآرمانها و بیایمانهایی مثل شما و امثال شما، منشاء فساد، منشاء خوشخدمتی برای دشمن غدّار که فقر و گرسنگی، مرگ و فساد به بار میآورد میشوند. فرق نمیکند ماسک اصولگرا، اصلاحطلب، روشنفکر، چپ و راست داشته باشد، بیآرمان است، آنان برای شهرت و ثروت، خودفروشی میکنند. مدیران سارق، روشنفکران جاده صافکن برای دشمنی که رشد و توسعه و پیشرفت ایران را نمیخواهد، اقشار چخ بختیار محصول همان بحرانهاییاند که همان دشمنانی که به تو جایزه میدهند نقش مهمی در پیدایش و گسترششان دارند. پروژه آنها، ممانعت از زندگی تولیدی، ممانعت از بینیازی ایران است تا در فضای بحران و مشکلات مدام اقشار بیشتری خسته شوند، نومید شوند، فاسد شوند، بیآرمان گردند و طعمه آنها شوند و شما متأسفانه به همین روند کمک میکنید.
۴٫ تازه در این ماجرا، بیچاره رئیسجمهور چه کند؟ دیدید که ما به گرایش لیبرالی که چشم به ترحم غرب میدوزد، انتقاد میکنیم و خوشباوری و اشتباهات این دوستان را گوشزد میکنیم تا به دیو و دد و بدتر از دیو و دد که پیش چشم همه میلیونها و هزاران هزار انسان را طی همین قرن از آغاز تا امروز و همین حالا در خاورمیانه تکهتکه کردهاند، دل نبندند، اما بهانهجویی تو، مضحک است آقای فرهادی، در این همه گرفتاری دولت، آدمهایی که با تجارت سیاه فرهنگی یا اقتصادی، با دلالی و قاچاق و با رانتخواری و اقتصاد طفیلی ضد تولید ملی، میلیونها میلیون و میلیاردها به کف میآورند، آیا شده جدا از این اداهای انساندوستانه و خودشیرینی، نه تمام ثروت بادآوردهشان را، نه نیمی از ثروتشان را، یکدهم آن را هزینه کنند تا بنیادهای خیریه برای همین مردم به فقر رانده شده و سرپناهی فراهم آورند.
به جای شرمساری مفت و مجانی، شما و دوستان سرمایهدار طفیلی ضد تولید و کار و رانتخوار، دست به دست هم دهید، سرپناه و غذای گرم برای اینها فراهم کنید، چرا مثل آدمهای نابالغ همیشه چشم به جیب دولتی دوختهاید که این همه مشکل دارد؟
۵٫ آقای فرهادی به خاطر همه اینها من رحم و ترحم و دلرحمی و شرمساری شما را باور نمیکنم، بیشتر شبیه ابنالوقتی و کار تبلیغی است که تنور اسکارتان را گرم میکند. وگرنه مگر وحشیترین و مرتجعترین سرمایهداری جهانی و همدستان وحشیترین و مرتجعترین منطقهایشان از لیبرالهای اردوغانی تا وهابیهای عربستانی و شاهزادههای امارات که به شما پول میدهند وحشیانهترین کشتار و خونریزی تاریخ را در یمن و سوریه و عراق و فلسطین و لبنان و افغانستان و پاکستان راه نیانداختهاند. فاجعه کارتنخوابهای معتاد و…
یک هزارم یک میلیونیم، کشتار کودکان بیپناه به طور سمی است که نظام قدرت دهشتافزای جهانی را رسوا میکند؟ آیا شده دو کلمه به آن به طور مشخص و با محکوم کردن قدرتمندانی که رسماً و بارها توطئهشان فاش شده و حتی خود خانم کلینتون رسماً در متن خاطراتش گفته به دهها کشور سفر کرده و زمینه تشکیل داعش را پی ریخته، اعتراض کنید و به حاکمانی که شما را میستایند و به شما جایزه میدهند تا نقششان را خوب ایفا کنید.
۶٫ آقای فرهادی، من شما را باور نمیکنم، زیرا شما منزجر از ریشه و حقیقت و عوامل واقعی عقبماندگی، ظلم و جور و فساد نیستید، کدام مسلمان ایرانی و مؤمن انقلابی است که از نظامهای فاسد کشورمان منزجر نباشد و از فساد سیستماتیزه از مدیران خائن که یک انقلاب را ابزار ثروتاندوزی خود کرده و قشر ممتاز بیغیرتی را تشکیل داده و کاخهایشان را بر خون ستمدیدگان ایرانی و شهدای ما بنا کردهاند و گرینکارتهایشان مثل شماها در جیبشان است از بانکداری سرمایهسالارانه، از سرمایهداری انگلی و غیر مولد و رانتخوار از بیکاری و نومیدی جوانان ایرانی از تبعیض در آموزش و پرورش و مدارس صد میلیونی، از اقشار تازه به دوران رسیده اشرافی با موبایلهای چهل میلیونی شب و روزش سیاه نشده باشد.
اما من مطمئنم شما هیچ از این دغدغهها ندارید، چون همینها در رأس طرفداران شما و افکار شما و مشترک و ایدئولوژی آمریکایی امثال شما هستند و خواب بردگی مجدد ایران را میبینند و از پیروزی و عدالت و از رشد و توسعه ایران و حل بحرانها و پیشرفت و رفاه مردم و از ترقی علمی و تکنولوژیک و رشد قانونمندی و آزادی مشروع و امنیت و کار و تلاش متحد مردم ایران رنج میبرند و از استحکام جمهوری اسلامی و تحقق آرمانهای بزرگش خشمگین میشوند.
۷٫ شما از کجا میدانید که حاکمان ایران با لباس مبدل به میان مردم نمیروند، شما از کجا میدانید هزار بار صادقانهتر از شما، انقلابیون مؤمن از رأس تا بسیجیهای آگاه دلشان از بحرانهای کشور خون نیست، و با تمام وجود خواهان حل مشکلات نیستند. شما آدم بسیار سطحی هستید، علل حقیقی مشکلات، فساد، دزدی و ارتشاء را که افراد بیایمان و دوستان واقعی آمریکا، در ایران زمینهسازی میکنند و رواج میدهند از مردم پنهان میکنید و طوری وانمود میکنید که گویی حاکمان ایران همه یک گونهاند و همه همدست ویرانی ایراناند.
شما همان بلایی را که حزب توده سر مصدق آورد و به گردن سگ شعار مصدق انداخت تا او را مفتضح کند، و راه را برای کودتای آمریکایی باز کرد، دارید انجام میدهید.
سرمنشاء بدبختی این ملت مطامع استعماری و امپریالیستی و استکباری است و شما دقیقاً از همینها جایزه میگیرید. آیا ما حق نداریم بازی شما را باور نکنیم؟
*علیرضا الهادی
دیدگاهتان را بنویسید