آخرین اخبار

ماجرای تلخ و وحشتناک زن سرطانی در دهدشت / سختی صبوری بر درد را کسی می‌داند که بیمار است یا بیماری دارد

سلامتی یکی از مهم‌ترین نعمت‌های زندگی افراد است و تا زمانی که به خطر نیفتد ارزش آن نمایان نمی‌شود. امام علی (ع) در این باره می‌فرمایند: لذت زندگی در سایه سلامتی است. متأسفانه شاهدیم سرطان، غارتگر سلامتی این روزها بیش از پیش مردان و زنان استان کهگیلویه و بویراحمد را به کام مرگ کشانده است. […]

اشتراک گذاری
14 January 2018
کد مطلب : 14259

سلامتی یکی از مهم‌ترین نعمت‌های زندگی افراد است و تا زمانی که به خطر نیفتد ارزش آن نمایان نمی‌شود. امام علی (ع) در این باره می‌فرمایند: لذت زندگی در سایه سلامتی است.

متأسفانه شاهدیم سرطان، غارتگر سلامتی این روزها بیش از پیش مردان و زنان استان کهگیلویه و بویراحمد را به کام مرگ کشانده است. اما در یکی از روستاهای اطراف دهدشت زن جوانی در میدان مبارزه با سرطان پوست همچنان با درد فراوان مبارزه می‌کند.

این بانوی دهدشتی که درد بی‌کسی بیشتر از درد سرطان آزارش می‌دهد، می‌گوید؛ حدود ۱۴ سال پیش دچار سوختگی شدید شدم به گونه‌ای که نیاز به مراقبت‌های ویژه در مقابل نور آفتاب داشتم. از آنجایی که شوهرم درآمد ناچیزی داشت، مجبور بودم دوشادوش او در آفتاب برای تأمین معاش ساعت‌ها کار کنم. تا گذران زندگی کنیم. از طرفی اجاره خانه و از طرف دیگر خرج و مخارج زندگی کمرمان را شکسته بود.

وی ادامه داد: حدود ۳ سال پیش به ناگاه متوجه تغییراتی در پوست خودم شدم، به دکتر مراجعه کرده و پس از نمونه برداری مشخص شد که به دلیل کار زیاد زیر نور آفتاب به سرطان پوست مبتلا شدم.

این زن رنج دیده با آه و درد فراوان از سختی روزگار و اشکانی که از گونه‌های نحیفش جاری شد، به خبرنگار ما گفت: شوهرم مرا در بدترین شرایط رها کرد و رفت! و با دستان خالی به خانه برادرِ کارگر و کم درآمدم پناه آوردم.

وی بیان کرد: سرطان از ناحیه کمر و ستون فقرات به من حمله ور شد و پس از چند بار پیوند و عمل جراحی، حال پزشکان معتقدند که دیگر حتی پیوند یارای مقابله با سرطان را ندارد و باید تا چند سال دیگر تحت درمان باشم و از این رنج، عذاب بکشم و به انتظار مرگ بنشینم.

این زن سرطانی بیان می‌کند که در تمام این مدت که به استان فارس برای معالجه، مراجعه می‌کردم اگر کمک مردم و همسایه‌ها نبود، معلوم نبود چه به روزمان می‌آمد، حتی پول کرایه برای رفتن به شیراز هم نداشتم چه برسد به هزینه آزمایش و پرتو درمانی.

وی گفت: خرج دارو و درمان زیاد شده است، هر هفته باند و پماد و بتادین و چسب و …. برای شستشوی زخم خود باید بخرم که با توجه به وسیع و عمیق بودن زخم من، هزینه زیادی را برای من دارد.
چون درآمد و سرپرستی ندارم، مخارج درمان و مراجعه مکرر به استان فارس برایم کمر شکن است.

ریحانه ۷ ساله تنها دختر بانوی گزارش ما می‌گوید: کسی از تنهایی من خبر ندارد، دکترها که از تنهایی من خبر ندارند که می گویند مادرت می‌میرد، اما مطمئن هستم، خدا که چون شور فریاد و نفس در حصار سینه من است، صدای مرا می‌شنود و تنها دلخوشی من، مادرم را از من نخواهد گرفت و روزهای روشن فرا خواهد رسید.

امید می‌رود شهریاری در این استان پیدا شود که ترانه تازه ای برای ریحان بسراید و با دست‌های رفاقتش او را از وحشت تاریکی برهاند.

و خورشیدی (خیری) از این استان، طلوع کند و بر این ستاره مردگی بتابد و خاموشی را از پنجره‌های رؤیای ریحان و مادرش بگیرد.

از همه هم استانی‌های عزیز، خیرین سلامت استان، صمیمانه تقاضا داریم، به یاری ریحان و مادرش بیاید شاید کمی از رنج آن‌ها کاسته شود. بدون شک با دستان پر مهر شما، ریحان خواهد شکفت حتی در این یخ بستگی و تنهایی.

شب جمعه‌ها نخفتن به خدای راز گفتن/ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن

به خدا که هیچ کس را ثمر آنقدر نباشد/که به روی نا امیدی در بسته باز کردن

———————————–

گزارش از فاطمه خطیبی

این مطلب بدون برچسب می باشد.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *